موهایم را کوتاه میکنم
تا نگیرد بهانه نوازش هایت را
کاش میشد
صدا هارو هم کنار عکساشون
قاب کرد رو دیوار
دلم بهانه میخواهد برای زندگی
مثل یک بوسه عاشقانه
که یادم آورد هوز زنده ام
دور گردنش شال پیچیدند
و سرش کلاه گذاشتند ورفتند
کسی نفهمید همین محبت ها
آدم برفی را آب کرد
از قـافلـه جــا مــانـدم
درست سال ها پیش،
جـــــا مـاندم...
زندانی این روزگار زشت شدم...
روزگاری که
نه از جنس مـــن است نه از بـــرای من...
چه رسمیست دنیــا!
از گردشش می نالـیم و می نـــالـیم
و روز زمین گیر شدنمان را جشن میگیریم!
نمیدانم...
قلمم زیر بار دردها ترک برداشته... کمرم خم شده!...
با این حال
هنوز هم به دوست لبخند میدهم
امروز روز من است و من
تمام دلتنگیهایم را
به جای تو
در آغوش می کشم
چقدر جایت میان بازوانم خالیست
دلـــم میخواهد
گاه به دســتانت که مینــگری
جــای خــالی دســتانم را به یاد آوری
میـــدانی؟
دلـــــــم
یک آمدن میخواهد
بـــی هیچ رفـتنــــی
و یـــک همــــدرد
کــه خیـــــانت نـداند
یه دوسـتت دارم هایی ام هست
میـدونی دروغــــه ها
ولـــی قــلبـــت
واســــه بــــاورش
بـــه عـــقـلــت
التمــــاس میکـــنه
قدیم ندیما میگفتن
برای کسی بمیر که برات تب کنه
قدیما چه پر توقع بودن
من برات میمیرم
خدا نکنه تو تب کنی
میپرسی چقدر دوسم داری
میخندم: جهان را متر کرده ای؟
هر آدمی تو زندگیش یه بی معرفت داره
که اون بی معرفت
دوست داشتنی ترین آدم روزگاره
به سلامتی بی معرفت خودم
بایـــد قــــمار بــــاز بــــاشـــی
تــــا بفهمــــی فــــــرق اســـت
بین
بـــــاختن و بــــد بــــاختن
انگشت نمای مردم شهر شده ام
شیرین ندیده اند
که تیشه به دست بگیرد
و به سمت بیستون برود
خـدایـــــا
یـه خــواهــش
مارو باکسایی که دوسشون داریم
امتحـــــان نـــــکن
این روز ها خیلی چیز ها دست من نیست
مثله
دست های تو
من در میان مردمی هستم
که باورشان نمیشود تنهایم
می گویند خوش بحالت که خوشحالی
نمیدانند دلیل شاد بودنم باج به آنهاست
برای دوست داشتن من
کاش تو زندگی مثه بازیگر بودیم
تا تو سکانس هایی که دوسشون داریم
هزار بار اشتباه کنیم
برای تکرار
شهریور است
کم کم فکر باد و باران باش
شاید کسی تمام گریه هایش را
برای پاییز گذاشته باشد
که تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد
که وقتی تو اوج تنهــــایـــی هســتی
با چشماش بهت بگه: هستم، تا تهش
ماهایی که دیگه نه از اومدن کسی ذوق زده میشیم
نه کسی از کنارمون بره حوصله داریم نازشو بخریم که برگرده
ماها آدمای بی احساسی نیستیم
ماها بی معرفتو نامرد نیستیم
یه زمانی یه کسایی وارد زندگیمون شدن
که یه سری بــــاورامونو از بین بـــردن
فقط باید یکی باشه بفهمه مارو
یکی باشه از ما
از جنس خودمون
هر گاه صدای جدیدی سلام میکند
تپپش قلب می گیرم !
من دیگر کشش خداحافظی ندارم
مرا ببخش
که جواب سلامت را نمی دهم !
این روزها
نه حوصله ی خواندن دارم
نه حوصله نوشتن
این همه دلتنگی نه با خواندن کم میشود
نه با نوشتن
دلم فقط آغوش گرمت را میخواهد
صدا میكنم " تــــــــــــو " را...
این " جانی " كه میگویی جانم را میگیرد...!
نزن این حرف ها را
دل من جنبه ندارد
موقعی كه نیستی....
دمار از روزگارم در می آورد...
پیشـانــے اـم ..،
چـسـبـیـدטּ بـه سیـنـﮧ اے را مـیـخـوا ـهـد ..،
و چـشـم ـهایـم ..،
خـیـس کـردטּ پـیـرا ــهـنــے را ..،
عـجـب بـغـض پـر تـوقـعــے دارم مـטּ امـروز
كجاى دنیا ام...؟؟؟
كجاى دنیا ایستاده ام؛
كه دیگر نه آفتاب گرمم میكند
و نه مهتاب سرد...
كجاى دنیا نشسته ام؛
كه دیگر دیوان شاملو هم آرامم نمیكند
نمیدانم كجا هستم
هر كجاى دنیا هستم گویى یک نفر...
دار و ندارم را با خود به یغما برده است!
دیگر کمتر اشـــک می ریزم ...
دارم بُزرگ میــشوم یا سنـــــگ ...؟!
نمی دانم ..!
اگر میدانی در دنیا کسی هست که با دیدنش
رنگ رخســارت تغیـــیر میکنــد،
و صــدای قــلبـت اَبرویــت رابه تــاراج میبــرد،
مــهـم نیــست که او مـال تــو بــاشــد
مــهــم این است که فـــقــط بــــاشـد،
زِندگی کــند،
لــذت ببرد و نــفــس بـــکشـد.....
نظرات شما عزیزان: