
هرکس در دنیا کسی را دارد :
لیلی مجنون را
شیرین فرهاد را
پدرم مــــــــــــادرم را
تو عشق جدیدتـــــ را
من ......
من تنهایی را
میگن مشروب بخوری میری جهنم !!
...
جهنمی که همه ادماش مست باشن ،
بهتر از دنیایی که همه ادماش پست باشن...!!
امـــا..... قدرش را بدانید!
مـن دنیــــای بـی وفــاتری هــــــــم داشتـــــه ام !!
به سلامتی اون پسری که تو خیـــابون، رفیقش گفتـــــ:اونجـــا رو نــیگا...
گفتــــ : رفیـــق تــــو کـــه مــیدونی بــــه عـ ـشـ ـقـ ـم قـــول دادم چـــشم چــرونی نـــکنم...
رفیقـــش گـــفت: اون کیـــه بـــا عشقت ؟ ؟ ؟ !

واسه معرفتشون
بسلامتی خودم نه واسه این حرفام!
واسه اینکه مرهم ندارم واسه دردام
بسلامتی تویی که الان میخوای واسم نظربزاری..
تو را نفرین میکند...
و من حواس خدا را پرت میکنم که مبادا
بشنود...!
راستش را بخواهی دیگر منتظر امدن تو نیستم
منتظر رفتن خودم هستم
دلتگ اون روزهاییم
که معنی خداحافظی تا فردا بود!
ﺗﻨﮕﻪ ﺍﻣﺎ ﺑﻬﺶ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻡ ﻣﺰﺍﺣﻤﺶ ﻧﺸﻢ ...
ﺳـــــــــــــــــــــــــــﻼﻣﺘﯿﻪ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ﻭﺍﺳﻪ
ﻣﻨﻪ ﻭ ﻭﺻﺎﻟﺶ ﻭﺍﺳﻪ ﺭﻗﯿﺐ ﻣﻦ ....
ﺳـــــــــــــــــــــــــﻼﻣتیه ﺍﻭﻧﯿﮑﻪ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺑﯿﺸﻮ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ
ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻧﺸﺴﺖ ﺑﺪﯾﻤﻮ ﮔﻔﺖ ....
ﺳــــــــــــــــــــــــﻼﻣﺘیه ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﺑﻬﻢ ﺧﯿﺎﻧﺖ
ﻣﯿﮑﻨﻪ . ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﮔﻮﻝ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﻭ ﻣﯿﮕﻢ ﺩﺭﻭﻏﻪ .....
ﺳـــــــــــــــــــــــــﻼﻣتیه ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺎ ﺑﺪﯼ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﻘﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﮔﻪ ﺑﺎﺯﻡ ﺑﯿﺎﺩ ﻃﺮﻓﻢ ﺩﻟﻢ ﻧﻤﯿﺎn
ﺳـــــــــــــــــــــــــــــﻻﻣﺘﯿﻪ ﺍﻭﻧﯿﮑﻪ ﺗﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﭼﻘﺪ ﺩﻭﺳﺶ
ﺩﺍﺭﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﺫﯾﺖ ﮐﺮﺩﻥ ....
ﻭ ﺳــــــــــــــــــــــﻼﻣﺘﯿﻪ ﺍﻭﻧﺎﯾﯿﮑﻪ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﺍﺯ ﯾه ﺑﯿﻤﻌﺮﻓﺖ ﺧــــــــــــﻮنه ....
دلـــــم برای تـــــو تنگ است .. تـــــویی که لحظه لحظه ی زندگیم را عاشقانه کردی ..!
دلـــــم برای تـــــو تنگ است .. تـــــویی که به ثانیه ثانیه ی زندگیم معنا بخشیـــدی ..!
دلـــــم برای تـــــو تنگ است .. تــــــویی که ذره ذره ی وجودم فقـــط تــو را طلب میکند !
به " تـــــــــــــو " کـــــه میرســـــم ...!
مکـــث میکنـــــم ...!
انگـــــار در " زیباییــ ــت " چیـــــزی را ,
جـــــا گذاشتـــــه ام !
مثلــــــــــا"...
در صـــ ــدایت ... آرامـــــ ـــش ♥
در چشـ ــــم هایـــــت ... زندگـــــ ـــی

دوستت داشتم
زیاد...
کمش کردی
کمترش کردی
بی تفاوت شدم
لااقل دیگر مرا به نفرت نرسان
خیلــــی وقــــتا بهــم میگن :
چرا میخنــــدی؟؟؟
بگو ما هــــم بخنـــدیم…!!!
اما هرگــــز نگفتــن:
چرا غصــــه میخوری؟؟؟؟
بگـــو ماهــم بخــوریم…!!!!
این روزها اصلا حواست به من نیست …
دیگر خبری از من نمی گیری
اما با این حال درکت می کنم ،
با “او” بودن تمام وقتت را گرفته است !
میخواهم این بار سکوت کنم!!!!
این پست را خالی گذاشتم تا شما حرف دلتون را
تو قسمت کامنت ها بنویسید!!!!!
یادتون باشه که کامنت ها خودکار تایید میشه!!!!!
اگر میبینی هنوز تنها مانده ام!!!!
ب خودت نگیر...!!!
من فقط میترسم...!!!
میترسم کـــ . . . !!!
همه شبیه تو باشند..!!!
چه کسی گفته که من تنهایم ؟
من ،
سکـوت ،
خاطرات ،
بغض ،
اشک
همیشه با همیم …
بگذار تنهایی از حسودی بمیرد !
می گویند :
شاد بنویس...!!
نوشته هایت درد دارند...!!
و من یاد مردی می افتم ، که با ویولونش ...!!
گوشه ی خیابان شاد میزد...!!
اما با چشمهای خیس...!!
آنــــقـدر نـــيـسـتــــي کــــه گــــــــآهـــــــي
فــکـر مــيـکـنـم عـ♥ـشـق رآ نــسـيـه
بــه مـن دآده اي....
بـــــي تـــآبــم!!!
نــــقـد مـــي خــــــــــوآهــمـتــــــــــ♥
خـــــــــــــــدایـــــــــــــــــــــا ....
خـــیـــلـــی هـــا دلـــمــــو شـــکـــســــتــــن
شـب بـیـا بـریـم سراغشون
من نـشـونـت مـیـدم
تـــــو بــبـــخــشــشــون ...
هــــی رفـــــیـــــق!!!
مـــنــــفـــی در مـــنـــفـــی!!!
نـــمـــیــــشـــه مـــــــثــــــبــــــت!!!
مــیــشـــه کـــثـــافــــت
هــمـــیـــن!!!!!
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بیگزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمیبایست داد
گرگها هرگز گریه نمی کنند
اما گاهی عرصه زندگی
چنان بر آنها تنگ می شود که
بر فراز بلندترین قله ها...
دردناک ترین زوزه ها را می کشند.!!!
براي آن مينويسم كه روزي دلش مهربان بود
مينويسم تابداندكه دل شكستن هنرنيست
نه ديگرنگاهم رابرايش هديه ميكنم
ونه ديگردم ازفاصله هاميزنم
ونه باشعرهايم دلتنگي رافريادميزنم
مينويسم تاشايدنامهرباني هايش راباوركند
تــا لــجن ها هَمه خوشحــال شــوند کــه
کــَـثیف تـــر اَز خوُدشــان هَم هــَست
هیچ وقت، اگه تو رو با کس دیگه ببینم حسودی نمی کنم…!
آخه مامانم یادم داده اسباب بازی هامو بدم به بدبخت بیچاره ها…
به بعضـــیا باید گفت : عزیــزم نصـف آفریقا رو من سیـاه کردم
ذغالتــو بنداز اونور . . .
ميگي مـهم نيست...اماوقتي اسمـشوميشنوي داغ دلـت تازه ميشه!
ميگي مهـم نيست...اماتابهش فكرميكني اشك توي چشـمات جمع ميشه!
ميگي مـهم نيست ...اماتوتـــنهايي همش باهاش حرف ميزني!
ميگي مـهم نيست...امابضي وقتادستت ميره روشـمارش كـه زنگ بزني نزني؟؟؟؟
ميگي مـهم نيسـت...امادلت ميـخوادبازم باهاش حـرف بزني!
ميگي مـهم نيست ...امادلت واسـه صداشووخنده هاش لـك زده!
ميگي مهـم نيست..اماشباتاصـبح خوابت نميبره باخودت ميگــي يعني داره
چـكارميكنه؟؟
ميگي مهـم...اماميدوني چـقدردوســش داري پس نگومـهم نيست
بگومهمه...امانيست!
سپـردی مـن رودست کــــی؟؟؟
به دیوارای ایـن خونه؟؟
مــن وایــن قرص خوابــی که
واســم لالایــی میخونه...
هه یادتــه
مـن تــو مـــــــــا
حالا
تو او شمــا
من هم بســـلامت
بعد از رفتنت
این جــــا یـــک نفـــر
شبـــیه من
به طرز عجیبی زنـــده اســت
نفــــــس نمی کشــــد ،
هـــــوا می خـــورد
راه نمـــی رود ،
جـــــسم یــــدک می کشـــد
آنقدر می ایستد و می ایستد
تا ایستـــاده بمیرد ،
بــــرای تــــویــی که
بدانی تکیه گاهــت هنوز
منتـــظر ایــســـتاده ،
بدان جانشین من روزگاری
پشتت را خالی خواهـــد کرد....

آهای یـ
اگه حس میکنی واسه بقیه قاطی پاـتــی میکنی
واسه مـا هنوزتــاتی تاتــی میکنی

آهای تویی که به توان رسوندمت آره باتوام
یه روزهم میبرمت زیررادیکال به آسونی
گفتم درجریان باشی
می دونی چیه رفیق؟
اگه از زندگی کسی می ری بیرون ، سعی کن کامل بری بیرون
حتی پوست تخمه هاتم جمع کنی با خودت ببری
زجري كه من كشيدم
توحتي فكرش هم نميكردي
چقدردردداشت
انگارعادت كرده اي نه؟؟
به رفتنوودوباره برگشتن وهربارصميمي تردرآغوشم ميگرفتمت
اما
اينبارنبايد مي آمدي
تنهاغرورت را له كرده اي ديگر آن آدم مغرورگذشته نيستي
هه
كارت به جايي رسيده كه
گريه ميكني
اشك ميريزي
قشنگ است گلهايت راميگويم.....بگذارروي سنگ قبرم
دارم از تــو حــرف می زنــم...
امــــا روحــت هم از نوشــــته هــایم خبــر نــدارد...
ایــــرادی نــــدارد یــاد تــو...
به نوشتــــه هــایم رنــگ می دهــد...
شــایــد دیگــری بخــــواند و آرام گیــــرد ذهــــن پریشــــانش…
گفتي اگه يه روزخواستي گريه كني بروزيربارون كه نكنه يه نفراشكاتوببينه بهت بخنده
گفتم اگه بارون نيومدچي؟
گفتي اگه چشمه قشنگ توبباره آسمون گريه اش ميگيره
گفتم يه خواهش ازت دارم اگه چشماي من خواست بباره لطفاتنهام نذار
گفتي به چشم
حالاامروزمن دارم گريه ميكنم اماآسمون نميباره توهم اون دوردوراايستادي وداري بهم ميخندي....
برای یک عاشقانه ی آرام...!!!
که بشینم روی پاهات...!!!
بگذاری گله کنم...!!!
از همه این کابوسهایی
که چشم تورا دور دیده اند...!!!
دلتنگی را بهانه کنم
سرم را پنهان کنم
در گودی گلویت...!!!
تمام ریه ام را پر کنم
از عطر مردانه ات...!!!
خیلـی حــرف اسـت …
کـــه تــــو هـــر روز در گلـــویت
خــــاری کشنـــده احســـــاس کنــی
کســـی کــه
” بـــدانــــی “
حتــــی یک بــار در عمـــرش
بــه خــاطـــــــر تـــو ” بغـــض ” هـــم نکــــرده اسـت

خسته شدم از آدمایی که موقع رفتن میگن :
تو خیلی خوبی ! من لیاقت تو رو ندارم !
بــــــی لیــــــاقــــــت هــــــای عزیــــــــز !
لطفا برای رفتن یهـ ذره خلاقیت به خرج بدین … !
گناهانم رادوست دارم بيشترازكارهای خوبم
ميداني چرا؟
چون آنها بهترين انتخاب هاي من بودنند....
بخاطرتمام آروزو هايي كه درحديك فكرماندند
بخاطرشبهايي كه بااندوه سپري شدند....
بخاطرقلبي كه زيرپاي كساني كه دوستشان داشتيم افتاد...
بخاطرچشماني كه هميشه باراني ماندندبخاطرحرفهايي كه گفته نشد....
وبخاطراحساسي كه ناديده گرفته شد....
يك دقيقه سكوت...........!!
گفت تو را هم میبرم.
با خوشحالی گفتم کجا؟
گفت از یادم...
اين همه خاطره يادگاري.... اين همه ناله و بي قراري.....
حق من اين نبود كه بخواي تو اينجوري رو دلم پا بزاري
من بخاطر تو رسيدن اين همه ناله و زجر كشيدم
اين همه بي وفا گريه كردم.... رفتنت آخرش شد نصيبم
من سزاوار اين غم نبودم تو به آتيش كشيدي وجودم
من به تو بي وفايي نكردم كه تو گفتي ازت سرد سردم
كه تو گفتي نمي خواي و رفتي....
بي وفا من بعد از تو، توبه كردم

نگران من نباش ....حالم خوبه......خوب خوب ....بزرگ شده ام .....آنقدربزرگ شده ام كه دردلتنگي هام گم نشوم....آموخته ام...آموخته ام فاصله لبخندواشك نامش زندگيست...آموخته ام كه ديگربراي نبودنت دلتنگ نشوم....راستي دروغ گفتن راهم خيلي خوب يادگرفته ام....حالم خوبه....خوب خوب
چشمها را بر دریچه ی انتظار پلک نمی زنم.
اشکها در بستر گونه ها سرود دلتنگی سر می دهند.
آن سوی وسعت بارانی دل آفتاب یاد تو جاریست.
ساحل ماسه ای دستانم هنوز از عشق تو نمناک است.
نیلوفران خیس از شرم نگاه شعر شادی زمزمه می کنند.
نبض زمان نفس نفس میزند از حسرت دیدارت .
آغوش سرد دشت روزهاست گرمی عشق تورا منتظراست.
بیا که غروب دیگرازغربتش به تنگ آمده است.
بیا دیگر...
زندگي يك ضيافت است
يك مهماني
وتمامي ما
عزاداران وپاي كوبان اين ضيافتيم و
برخي, ازروزهاي غم انگيز
به بدي يادمي كنند
وتنهالحظاتي سرشارازشادي را
زندگي مينامند
وبرخي,سخت ترين روزهارا
زيباكننده آن ضيافت مي دانند
حتي اگرباچشماني سرريزازاشك
درآن مهماني بنشينند:
ميهماني گريه.....ضيافت اشك ها
روزي ميرسد.....درحسرتم بماني درروزي باراني..
من دراوج و تودرويراني
يه روزي صادقانه صدات كردم
عاشقانه نگات كردم
حالا

آنــــقـدر نـــيـسـتــــي کــــه گــــــــآهـــــــي
فــکـر مــيـکـنـم عـ♥ـشـق رآ نــسـيـه
بــه مـن دآده اي....
بـــــي تـــآبــم!!!
نــــقـد مـــي خــــــــــوآهــمـتــــــــــ♥
خـــــــــــــــدایـــــــــــــــــــــا ....
خـــیـــلـــی هـــا دلـــمــــو شـــکـــســــتــــن
شـب بـیـا بـریـم سراغشون
من نـشـونـت مـیـدم
تـــــو بــبـــخــشــشــون ...
هــــی رفـــــیـــــق!!!
مـــنــــفـــی در مـــنـــفـــی!!!
نـــمـــیــــشـــه مـــــــثــــــبــــــت!!!
مــیــشـــه کـــثـــافــــت
هــمـــیـــن!!!!!
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بیگزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمیبایست داد
گرگها هرگز گریه نمی کنند
اما گاهی عرصه زندگی
چنان بر آنها تنگ می شود که
بر فراز بلندترین قله ها...
دردناک ترین زوزه ها را می کشند.!!!
خیــــــــانت کرده...؟؟؟
شب ها به یادش گریه می کنی؟؟!
ناراحت نباش...
یه روز تو تنها آرزوی زندگیش می شی!!!
این بدترین انتقامــــــــــــه...
چشمهای من خسته است
گاهی اشک...
گاهی انتظار
این سهم چشم های من است...
یـہ جایــی هسـت تو زنــدگے ڪـہ בلت گرفتـہ
ولــی...
مجبورے بخنــدے و شاב باشے !
بهش میگــن " اوج بــدبختــی "
هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی . . . !!!!
دیروز تولدم بود
ولی انگار نبود!!!!
چون کسی یادش نبود!!!!
من اونیم که سایه هم نداشت
دلش رو توی کوچه جا گذاشت
همون که تو دلش غما رو کاشت
غیر از این سکوت چیزی بر نداشت
من اونیم که گریه می کنه
همون که بغض و ول نمی کنه
همون که هیشکی باورش نکرد
اشک و عاشق رو نمی کنه
صدام که سر به آسمون کشید
دلای عاشق و به این جنون کشید
خدا ببخشه اونو که نموند
که قلب سادم و اون به خون کشید
عشق ادعا سرش نشد
آخرش نشد که یاد من بره
آسمون و باورش نشد
کبوترش نشد دوباره بپره
من اونیم که خیره رو دره
خوشیش و میده.قصه می خره
که حالش از همیشه بد تره
دل نمیده و دل نمی بره
کسی که با کسی قدم نزد
تو خونه عکسی غیر غم نزد
سری به قلب عاشقم نزد
اون که رو دلم زخم کم نزد
صدام که سر به آسمون کشید
دلای عاشق و به این جنون کشید
خدا ببخشه اونو که نموند
که قلب سادم و اون به خون کشید
عشق ادعا سرش نشد
آخرش نشد که یاد من بره
آسمون و باورش نشد
کبوترش نشد دوباره بپره
اين تو نيستي که مرا از ياد برده اي
اين منم که به يادم اجازه نميدهم
حتي از نزديکي ذهن تو عبور کند...
صحبت از فراموشي نيست....
صحبت از لياقت است!!!
سر خاک من...!!
اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!!
اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!!
اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!!
اونی که سلام نمیکرد میاد برا خدافظی...!!
عجب روزیه اون روز...!!
حیف كه اون موقع خودم نیستم
خدایــــــــــــاااااااا!!!!!!!
دلــــم معجزه میخــواهد. . .!!!
از آن معجزه هایی که...
به هنگامه ی وقــوعش!!!
خدایا دوستت دارم...
خدایا شکرت ...
میانِ هق هق گریه هـــایِ شوقم
گــــم شود!!!!
ما را از کودکی ....
به جدایی ها عادت دادند،!!!
همان جایی که روی تخته سیاهمان نوشتند :
خوب ها ، بدها !!!!!
اگه مثل من تنهایید...!!!
اگه مثل من بیکارید ...!!!
اگه مثل من مرض دارید ...!!!
یه قرص جوشان بندازید تو تنگ ماهی قرمزا ،
اونا هم براتون هلیکوپتری میزنن ..!!!!!!!
به سلامتی تنهاییم…!
که هروقت بهش خیانت کردم!!!!
باز اومد سراغم!!!!