سلام بنظرتون میتونم فراموشش کنم خیلی دلتنگشم چرا دلش از سنگ بخدا کارم شده گریه ودعا برای دیدنش همش به خودم میگم میاد ولی بنظرشما ادم رفته برمیگرده چرا باورم نکرد چرا زهرشو ریخت چرا نابودم کردهنوز دوسش دارم خیلی بیشتر ازقبل خدایااگ میخوای نبینمش مشکلی نیس فقط سالم وخوش وخرم باشه هرجا باهرکی که میخوادحتی اگ من نباشم منم منتظرش میمونم شاید روزی برگرده امیدوارم برگرده!!!!!!
یه وقتایی که دلت گرفته...بغض داری....
اروم نیستی!
دلت براش تنگ شده...حوصله هیچ کس رو نداری...
به یاد لحظه ای بیفت که:
اون همه ی بی قراری هاتو دید...
اما چشاشو بست و رفت...
گاهی اوقات آدما میرن از زندگی هم ، از یاد هم
؛ اما هیچوقت یه خاطره هایی رو فراموش نمی کننمثه اون لحظه هایی که کنار هم آرامش داشتن …مثه وقتایی که دیگه هیچوقت تکرار نمیشه …
خدایا بازم مثه همیشه به تو پناه می برم،به تویی که تو هر شرایطی به دادم
رسیدی،به تویی که تو اوج نا امیدی بهم امید دادی و تموم دردای من رو درمان
کردی،تویی که تو اوج تنهایی فقط تو رو داشتم که به حرفای دل شکستم
گوش
میکردی و اون وقت بود که می فهمیدم کسی هست که نا گفته هامو گوش
کنه و به این دل خستم دلگرمی بده.
خدایا به بزرگی و عظمتت پناه می برم،و مثل همیشه باهات حرف دارم و ازت
کمک می خوام چون تو تنها کسی بودی که غربت لحظه های جدایی رو تو
وجودم حس کردی و دیدی که چه غریبانه ذره ذره آب شدم و تو خودم
شکستم.
خدایا به اون مهربونیت،به اون عدالتت،به اون بخشندگیت قسمت میدم کمکم
کن،کمکم کن که دیگه اشتباه نکنم،کمکم کن تا درست ترین راه رو انتخاب
کنم.
ای خدای بی کسی ها به دادم برس،کمکم کن که فقط تو رو دارم...
نگاهم و نمیفروشم..
وقتی که نیستی،وقتی کم هستی!
گناهم اینه،،وقتی نیستی خودمو با چیز دیگه سرگرم نمیکنم!
گناهم اینه که دردامو فقط با دل خودت قسمت میکنم..
حالا خسته شدی از غرغر های مکرر ...
ایرادگیری و بهونه هام..
تا حالا یه زن انقد آسیب پذیر ندیدی؟!
عیب نداره گلم...
یروز با همه وجود میفهمی عشق با آدم چیکار میکنه،
وقتی "همه دنیات" بشه یه نفر..
یک لحظه که اون یه نفر ازت دور میشه،
برات یک عمر میگذره.....
زَمـیــن بـِـه مَـرد بــودَنـَـت نــیــآز دآرِه ،مــَـرد بــآش
مــَـردونــِـه حـَـرفـــ بــِـزَن ...
مــَـردونــِـه بــِـخـَـنــد ....
مــَـردونــِـه عــِـشـــق بــِـوَرز .
مــَـردونــِـه گــِـریــِه کــُن ،
مــَـردونــِـه بــِـبــَخــش ...
مـَـرد بـآش ، نـَـه فــَـقــَط بــآجـِـســمـِـت ، بــآنـِـگــآهــِـت ، بــآ اِحــســآســِـت ، بــآ آغــوشــِـت
مــَـردبـــآش وَ هــیــچـــوَقـــت نــآمــَـردی نـَـکــُـن...
مـَـخــصـوصــآ بـَـرآی کـَســی کـِـه بـِـه مـَـردونـِـگـیـت تـِـکـیـِـه کـَـردِه وَ بــآوَرِت کـَـردِه
مــــــــــَــــــــــرد بــــــــــــــآشــــــــ ـ ـ ـ . . .
سرعت بالا " بر خلاف همیشه "
اونقدر که میترسم به جلو نگاه کنم
آهنگ با تن بالا " بر خلاف همیشه "
یه شیشه آلو ورا " بر خلاف همیشه "
بدون اون... " بر خلاف همیشه "
+ گاهی
به خودت میای
تازه میفهمی
چیزایی رو از دست دادی که نباید
از دست میدادی
کارایی کردی که نباید
می کردی
حالت از خودت و احساست
به هم می خوره
فقط به خاطر یک نفر
اون وقته که باید
تف کنی به همه خاطراتت
بریزیشون دور
باید چشماتو
ببندی
از قلبت
بیرونش کنی
باید دستتو رو دهن احساست
بذاری
و داد بزنی:
" خفه شو "
اون موقعس که همه چی میشه "بر خلاف همیشه"
سرعت به جای آرامش
آهنگ به جای سکوت
بد نیس!
+ آره
من خاطراتمو
له کردم
انداختمش بیرون از قلبم
به همین سادگی
+ خودشم میدونه که تنها چیزی که الان برام مهمه
درسمه!
+ ببخشید اگه اونجور که بایدخاص نیستم امروز!ش
شنیدیم٬ میگن:
وقتی یه دختر بخاطر یه پسر اشک میریزه ،
یعنی واقعن دوسش داره
اما ....وقتی یه پسر بخاطر یه دختر اشک بریزه ،
یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته باشه ....
ســـــلامتیه کــسی که نمــیشناســــه منو
اما نوشــــته هامو میــخونـــــه
تا از درونــم با خــبر شه ♥
و زیرش نظر میــزاره
نه واســه اینکه خوشــش اومــده
واســه اینــکه بهت بفهــمونه که تنــها نیــستی
مـُפـــبتِـــ زیآבے هــَمیشـﮧ آבم هـــآ رآ פֿـــرآبـــ مـے کـُنـــב
گآهـے آבم هآ مـے رَونـــב
نـﮧ بـرآے ایـטּ ڪـﮧ בلیلـے بـرآے مآنـבטּ نـבآرنـב
לּـــﮧ...
بلڪـﮧ آنقــــבر ڪوچـَڪنـב
ڪـﮧפـــجم بآلــــآے مـُפـــبت تو رآ نــــבآرنـב
او ڪـﮧ رفتــــלּـے است بگذآر بــــــرَوב...!
سکوت دیگر کافیست!!!
بغضم در گلویم گره خورده . . .
جان هر کس که دوست داری
بشکن . . .
و رهایم کن . . .
! ! !
آغوش
اینکه در آغوش توست
زمانی آرزوی من بود
عزیزم بود
ولی حالا…
حرفی نیست…
فقط هوایش را داشته باش
اما بازیچه اش نشو
مثل من…
ماهایی که دیگه نه از اومدن کسی ذوق زده میشیم ؛
نه کسی از کنارمون بره حوصله داریم نازشو بخریم که برگرده !
ماها آدمای بی احساسی نیستیم ….
ماها بی معرفتو نا مرد نیستیم !
یه زمانی یه کسایی وارد زندگیمون شدن ،
که یه سری بــــاورامونو از بین بـــردن ….
فقط باید یکی باشه بفهمه مارو ؛
یکی باشه از ما ….
از جنس خودمون....
تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف …
لرزشی روی میز کنار تختم میفتد …
از این صدا متنفر بودم اما …
چشم هایم را میمالم …
new message …
تا لود شود آرزو می کنم … کاش تو باشی …
سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود !!!
دیدن عکست تمام سهم من است
از “تو “
آن را هم جیره بندی کرده ام
تا مبادا
توقعش زیاد شود!!
دل است دیگر . . .
ممکن است فردا خودت را از من بخواهد!!!
ﺩﺭ ﺟﯿﺒــــﺖ ﺑـــﮕﺬﺍﺭﺷﺎﻥ ،
ﺷﺎﯾﺪ ﺫﺭﻩ ﺍﯼ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺗﻪ ﺟﯿﺒﺖ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﮔﺮﻡ ﺍﺳﺖ...
جسارت میخواهد:
نزدیک شدن به افکار دختری که روزها مردانه با زندگی میجنگد...
اما شب ها بالشش از هق هق دخترانه اش خیس است...
+ تاريخ پانزدهم دی 1391 | ساعت13:38 | نويسنده تنها | 72cM
تنهــــایــی یعـــنی:
ساعـــت هــا ســـَرت را روی میـــز بگـــذاری،
و بیـــن ایـــن همـــه آدمـــ کهــ کنـــارت هســـتند،
کســــی حـــتی نگـــوید: "چه مرگت است؟"
زنـدگــی انـگــار
تـمــام ِ صـبــرش را بـخـشـیـده اسـت بـه مـن !!
هـرچــه مـن صـبــوری میکـنـم او بــا بـی صـبـری ِ تـمــام
هـول میزنــد
بـــرای ضـربــه بـعــد .... !
کـمـی خـسـتــگـی در کــن ، لـعـنـتـــی ...
خـیــالـت راحـت !!....
خـسـتـگــی ِ مــن
بـه ایـن زودی هــا دَر نـمـی شـود ...
هی روزگار !
من به درک !
خودت خسته نشدی از دیدن تصویر
تکراریه درد کشیدن من ؟!
چقدر سخته کسی معنی نگاه خستت رو نفهمه...
چقدر سخته به همه لبخند بزنی و توی دلت یه دنیا غم باشه...
چقدر سخته دلت گرفته باشه و یه بغض تو گلوت داشته باشی، اما مجبور باشی بخندی...
چقدر سخته دلتنگ باشی، اما مجبور باشی دلتنگیات رو سرکوب کنی واسه وجود نازنینش...
چقدر سخته وقتی همه میخندن، ناگهان با یه جمله دلت بگیره و آروم آروم تو دلت اشک بریزی و بشکنی...
چقدر سخته دلت هوای تنها نفست رو داشته باشه، اما این موقعیت لعنتی نزاره یه دل سیر درد و دل کنی باهاش...
چقدر سخته موضوعی که دلت رو به آتیش میکشه رو بشنوی و مجبور بشی بالاجبار لبخند بزنی و بگی مهم نیست...
چقدر سخته از بعضیا ناراحت باشی و دلت رنجیده باشه، ولی هیچی نگی و همه چیز رو بریزی تو خودت...
چقدر سخته این همه آدم اطرافت باشن ولی دلت فقط و فقط عشقشو بخواد...
چقدر سخته عاشق یکی باشی در حد مرگ، اما مجبور بشی دوریش رو تحمل کنی...
چقدر سخته که میبینی بهت لبخند میزنن، اما مطمئنی که از تو بدشون میاد...
چقدر سخته هزار تا حرف بشنوی و مجبور باشی نشنیده بگیری...
چقدر سخته حرفای اطرافیانت که مثل نیش تو قلبت فرو میکنن بشنوی و دم نزنی...
چقدر سخته تو جمع دوست و آشنا مجبوری غریب باشی...
چقدر سخته به اندازه بزرگی خود خدا دلت بخواد فریاد بزنی، ولی هیچ جایی نباشه که بشه این کار رو کرد...
زنـدگی زیباسـت
بــه زیبایی چشمهای پــف کرده
از گریــه های شبانــه...
بــه زیبایی بغــض نفس گیـر روزانــه....
بــه زیبایی قلب تکه تکه شده از
شکستنهای بیشمار....
بــه زیبایی نفسی کــه
از تنگی بالا نمیایــد...
بــه زیبایی تمام شدن تدریجی من....
آری
زنـدگی زیباست....
و زیباتر خواهـد شد....
چـــرا زنـدگی مـن اینقدر زیباسـت؟؟؟؟؟