دل دو حـــرفـــی من خــیلی حــــرف دارد... خــیلی
تنـــهـــــايی را دوســـــت دارم زیـــــرا بی وفـــا نيست ...
تنــهايی را دوست دارم زيرا عشق دروغی در آن نيست ...
تنــهــايــی را دوســت دارم زيــــرا تــجــربه کـــردم ...
تنــهــايــی را دوســت دارم زيـــرا خـــدا هم تنــهــاسـت ...
تنـــــهايـــــی را دوســــــــــت دارم زيـــــــــــــرا....
در کلــبه تــنـهـايی هايم در انتظار خــــواهم گـــريست
و انتظـــار کــشــيـــدنم را پنهــــان خـــواهم کــــرد...
شهریور است
کم کم فکر باد و باران باش
شاید کسی تمام گریه هایش را
برای پاییز گذاشته باشد
که تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد
که وقتی تو اوج تنهــــایـــی هســتی
با چشماش بهت بگه: هستم، تا تهش
ماهایی که دیگه نه از اومدن کسی ذوق زده میشیم
نه کسی از کنارمون بره حوصله داریم نازشو بخریم که برگرده
ماها آدمای بی احساسی نیستیم
ماها بی معرفتو نامرد نیستیم
یه زمانی یه کسایی وارد زندگیمون شدن
که یه سری بــــاورامونو از بین بـــردن
فقط باید یکی باشه بفهمه مارو
یکی باشه از ما
از جنس خودمون
هر گاه صدای جدیدی سلام میکند
تپپش قلب می گیرم !
من دیگر کشش خداحافظی ندارم
مرا ببخش
که جواب سلامت را نمی دهم !
این روزها
نه حوصله ی خواندن دارم
نه حوصله نوشتن
این همه دلتنگی نه با خواندن کم میشود
نه با نوشتن
دلم فقط آغوش گرمت را میخواهد
صدا میكنم " تــــــــــــو " را...
این " جانی " كه میگویی جانم را میگیرد...!
نزن این حرف ها را
دل من جنبه ندارد
موقعی كه نیستی....
دمار از روزگارم در می آورد...
پیشـانــے اـم ..،
چـسـبـیـدטּ بـه سیـنـﮧ اے را مـیـخـوا ـهـد ..،
و چـشـم ـهایـم ..،
خـیـس کـردטּ پـیـرا ــهـنــے را ..،
عـجـب بـغـض پـر تـوقـعــے دارم مـטּ امـروز
كجاى دنیا ام...؟؟؟
كجاى دنیا ایستاده ام؛
كه دیگر نه آفتاب گرمم میكند
و نه مهتاب سرد...
كجاى دنیا نشسته ام؛
كه دیگر دیوان شاملو هم آرامم نمیكند
نمیدانم كجا هستم
هر كجاى دنیا هستم گویى یک نفر...
دار و ندارم را با خود به یغما برده است!
دیگر کمتر اشـــک می ریزم ...
دارم بُزرگ میــشوم یا سنـــــگ ...؟!
نمی دانم ..!
اگر میدانی در دنیا کسی هست که با دیدنش
رنگ رخســارت تغیـــیر میکنــد،
و صــدای قــلبـت اَبرویــت رابه تــاراج میبــرد،
مــهـم نیــست که او مـال تــو بــاشــد
مــهــم این است که فـــقــط بــــاشـد،
زِندگی کــند،
لــذت ببرد و نــفــس بـــکشـد.....
زن نیستم اگر زنانه پای عشقم نایستم
من از قبیله ی زلیخا آمده ام!
آنقدر عـــشـــــق را جار میزنم تا خدا هم برایم کف بزند
فرقی نمیکند فرشته باشی یا آدم...
یوسف باشی یا سلیمان...
قالیچه ی عمر من بدون اسم رمز" نام تو" پرواز نمیکند
زنانه پای این عشق می ایستم
مردانه دوستم داشته باش
نــہ تــرسے בر نـگـاھـش
نــہ اضـطـرابے בر פּجـوבش
نــہ عـشـقے בر سـرش
نــہ בرבے בر בلـش
فـقـط شـبـیـہ oــن قـــבم oــے زنـב،
ســایــہ ام،
خــوش بــہ حــالـش...
سكوت كن
من به همان يک صدم ثانيه نگاهت قانعم
من زاده ی سكوتم
هنگامی كه خورشيد به خواب رفته بود
چراغ هيچ خانه ای روشن نبود
متولد شدم
تنها ماه به روی من خنديد
سكوت كن
تبريک نمی خواهم
من به خيال ِ دوست داشته شدن هم قانعم
من زاده ی خيالم
هنگامی كه شب آسمان را فراگرفته بود
روياهای شبانه ذهن ها را پر كرده بود
متولد شدم
تنها ستارگان با من سخن گفتند
سكوت كن
هديه ای نميخواهم
من به ديدن لبخندی كه به ديگری می بخشی قانعم
من زاده ی فقرم
هنگامی كه دلها از سرما يخ زده بودند
لبخندی برای روشن كردن آتش عشق نبود
متولد شدم
تنها چراغ روشن ِ خيابان به من گرما بخشيد
سكوت كن
حس بودن ِ تو از هزاران سخن عاشقانه
زيباتر است
من متولد شدم
هم زمان با تبلور اولين قطره ی اشک
سكوت كن
نکنــــــــــــــــــــــــــــــــــد
مامایی که مرا به دنیا آورد بیابید
ناف مرا
با دلتنگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بریده!
مى خواهى بروى ؟
بهانه مى خواهى ؟
بگذار من بهانه را دستت دهم ، برو و هرکس پرسید
بگو لجوج بود
همیشه سرسختانه عاشق بود!
بگو فریاد مى کرد
همه جا فریاد مى کرد
که فقط مرا مى خواهد!
بگو دروغ مى گفت
مى گفت هرگز ناراحتم نکردى!
بگو درگیر بود
همیشه درگیر افسون نگاهم بود!
بگو بی احساس بود
به همه فریادها ، توهین ها و اخمهایم
فقط لبخند میزد!
بگو او نخواست
نخواست کسى جز من در دلش خانه کند ... !
یادت هست مــــــــــــادر.... ؟
اسم قاشق را گذاشتی قطــــار,هواپیــما,کشــــتی...
تا یک لقمه بیشــــتر بخورم!!!
یادتـــــــ هستـــــــ ـــ ـــ....
شدی خلبــان,ملوان,لوکوموتیوران...
میگفتے بخور تا بـــزرگ شے خانم شیـــــره....
و من عادتــــ کردم...
که هرچیزے رابـدون اینکه دوست داشته باشم را قورت بدهم
حتــ ـــے بُغض هاے نــــترکــیده ام را...!
سلامتی دختری که رو عشقش حساس بود
شاید امروز چشمهایت مثل دیروز برقی نداشته باشد
فک میکنی پسرا خسته نشدن؟
همیشه به یه تیکه آهن فروخته شدن
وقتی پولی تو جیبشون نبوده محل سگم بهشون نذاشتن
از بیکاری از بی پولی
تفریحشون یدونه سیگاره
و هفته ای یه بار اگه بشه مشروب تازه اونم با ترس و لرز
رو هرکی دس گذاشتن
یا بچه مایه دارا ازشون گرفتنش
یا یکی اومد از گذشته ننگین طرف واسشون تعریف کرد
بخدا اونام کم آوردن اما غرور مردونشون اجازه نمیده بیاین جار بزننن!
سلامتی همه پسرا که همه چی رو توو خودشون حبس میکنن...
دخترارو باید اینجوری اذیت کرد
هههههه
اره
داشتنت ....
مثــه نم نمِ بارون ،مثه جاده ی شمال ،
مثه مستیِ بعــد از اولین پیک هایِ شــراب
مثه خوابِ بعـــدازظهر ...
مثه بوسه هایِ تند تند و یواشکی...
مثه آهنگ های قدیم کریستی برگ ...
مثه دیالوگ های فیلمِ شب یلدا ...
مثه اون بغلی ک عاشقته ،
جدا نمیشه ، تنهات نمیذاره...
و مثه برگشتنه آدمی ک سالهاس منتظرش بودی...
آی می چسبــه....
آی می چسبه....
قشنگترین دقایقم را ب پای ساده ترین لحظات خواهم ریخت
تا بدانی ک عاشق ترین پروانه ات منم
با زنت شوخی کن, سر ب سرش بگذار
از غذاش بچش, از دستپختش تعریف کن
و بدون ک اگ گاهی هم ظرف ها رو تو بشوری
آسمان خدا ب زمین نمیاد !
آخه می دوونی؟
اون همون دختر رویاهای دیروزته
ک ب آشپز خونه زندگی امروزت اومده
باور کن بدون اون اجاق خونت حسابی کور کوره
گفتی :تا انگشت های دستت را بشماری برمیگردم،
کجاااااایی؟؟؟؟؟
برچ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﯽ . . .
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺖ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻧﺒﻮﺩﻡ ؟ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺁﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺑﮕﺬﺭﻩ !
به کسی که تنهات گذاشت.....
بگو این تو بودی که باختی نه من !
من کسی رو از دَست دادم که دوستم نَداشت . . . !
اما تو کسی رو از دست دادی که عاشِقِت بود . . .
اسم کسی که دوس داری ... !!
فقط یه چیزی ، خدا و خانواده رو همه دوس دارن
اسم اون پسر / دختری که دوسش داری رو بگو .
من به جای هر دوتامون دلتنگتم...!
وﻗﺘﯽ ﯾﻪ دﺧﺘﺮ آرووﻣﻪ و دارﻩ درو دﯾﻮارو ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ .....
وﻗﺘﯽ ﻧﮕﺎت ﻣﯽ ﮐﻨﻪ وﻟﯽ ﭼﯿﺰی ﻧﻤﯿﮕﻪ ...
وﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﻧﮕﺎش ﻣﯿﮑﻨﯽ و اوون رووﺷﻮ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮدوﻧﻪ ازت...
بغلش کن دیگه لامصب
بودنت را دوست دارم...
وقتی پنجه درکمرم حلقه میکنی
و سخت منو می فشاری
و وادارم میکنی ک به هیشکی فک نکنم ....
جز تو
برچ
اگه منتظر لحظات شاد هستی
تا ابد منتظر خواهی موند
اما اگه باور کنی ک شادی
تا ابد شاد خواهی موند
صبحی ک شروعش بـا توست
خورشید دیگه اضافیست
ی رابــطه بـدون وحشـی بــازی کـه رابــطه نیـست♥
هـی بایـد مـوهاشو بکشـی
♥گــازش بگیــری♥
بزنی با متکا لهش کنی
بلنـدش کنــی بدویــی انـقد کـ از ذوق جیــغ بزنــه
حتـی تصورشـم بـاحــــاله
مخاطب خاص اگه خـــاص باشه . . . !
لازم نیست تو دورش رو از این و اون خلوت کنی!
خودش واسه بودن تو همه رو کنار میزنه!
لازم نیست واسش دنیا رو بخری تا بمونه . . .
خودش قدر یه شاخه گلتو میدونه!
لازم نیست هرکسی رو توجیه کنی
و سرش رقابت کنی که عشــق مـــنه…
… خودش تو رو به همه دنیا نشون میده …
لازم نیست نگران باشی که اگه بره…
خودش بهت ثابت میکنه اومده که بمونه!!!
بیا تمامش کنیم....
همه چیز را....
که نه من سد راه تو باشم و نه تو مجبور به ماندن....
نگران نباش....
قول میدهم کسی جای تو را نمیگیرد...
اما فراموشم کن.....
بخند... تو که مقصر نبودی...
من این بازی را شروع کردم... خودم هم تمامش میکنم...
میدانی؟؟؟؟؟؟؟؟
گاهی نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است....
بیا به هم نرسیم...!!!!!
و مرا
آنقدر آزردی ..
که خودم کوچ کنم از شهرت ..
بکنم دل ز دل چون سنگت ..
تو خیالت راحت ..
می روم از قلبت ..
میشوم دورترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی ..
و به خود می گویی:
باز می آید و می سوزد از این عشق
ولی ..
بر نمی گردم نه!
می روم آنجایی
که دلی بهر دلی تب دارد ..
عشق زیباست و حرمت دارد ..
تو بمان ..
دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت
سرد و بی روح شده است ...
سخت بیمار شده است ...
تو بمان در شهرت...
آخر فراموش ميشوم ...
از يادها ، از خاطرات ، از عشقها ، از روزها ، از شبها ...
ديگر كسي حتي ، سراغي از من نخواهد گرفت ...
انگار اصلاً وجود نداشته ام ومي آيد آن روز و
چقدر نزديك است ......
خدافظ
چــرا مرا خــ ـا کـ نمےکننـ ـב ، تَــنَـ ـم سـَ ـرב اســتــ
نــــــــشسته ام به یاد کـــــودکیهایم!!!
دور غـــــــــــــــــــلط ها یه خط بـــــــــــــــسته می کشم...
دور خـــــــــــــــــودم ...!
دور تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو ...!!!
آدم هــا بـرای هــمسنگتمــام مـي گذارنــد !!!
امــا نـه وقتــی کــه در ميانشــان هســتی... !
نـــــــــــــــــــــــــــــه ...،
آنجــا کــه در ميــان خـاک خوابيــدی،
"سنـــگِ تمــام" را ميگذارنـد و مــی رونــد ...!!!
شنیــده بــودم "پـــــــــــــا"، "قــلب دوم" است ...
امابــــــــــــــــــاور نداشتــم !
تــا آن زمــان كــه فــــــــــــــهمیــدم ،
وقتــیدل مــانـــدن نــدارم ،
پــای ایــــــــــــــــــــــــــستــادن هــم نیســت... !!!
گــــــــرمای تــــــــــــنت،
زمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــستان ،
بـــــــــهترینبــــــــــــــــهارم بود ... !
غــــــــــــــــــــــصه مراکــــــــــــــــــــــــــــشت...!!!
وقتی دیــــــــــــــــــــــدم ،
دست به سینهایستاده ای !!!
من تمام راه را برایآغـــــــــــــــــوشت دویــــــــــــده بودم ... !
بهتـــــــــــــــــــــــــــازگیفهمیدم ،
مــــــــــــــــــــــــرگ خـــــــــــــــــاطره ها ،
واقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعیه ...!!!
بــــــــــــــــــــــــــاورکن... .
می פֿـواے قضاوتـــم ڪنـے ؟!!!
ڪـفشآمو بپـوشـ ...راهـمو قـבم بـزטּ ...
בرבآمو بـڪش ...روزـآمو بـگذراטּ ...
بعـב قـضاوتــــم ڪـטּ .... !!
دلتنگــــــــــــے
همـــون مكثيـــ ـه كه
رو اسمـــش ميكنــے!!!
يـ ـآدت بآشه وقتے همه كـ ـسكسے ميشى
ـآون بعد تـ ـوبى كـ ـس ميشه
يـ ـآ برـآ كسے همه كـ ـسنشـ ـو يا اگه شدے
مرـآقب بى كسے هآش بآش
میگـטּ : خــــــــــــــــــــבا
آבمایے رو ڪـﮧ خیلے בوست בاره زیاב امتحاטּ میڪنـﮧ !!
اینطور ڪـﮧ مـטּ حساب ڪرבم
حس میڪنم خـבا " בیوونه ے " منـﮧ . . . !!!
زمــــــــــــــــین...
خـمیازه ای بکش به زیر پــای من ... !!!
فـــــــــــــــــــــــــــــــقط هـــــــــــــــــــــــــــــمین ...
مــــن که ازایـنجا ...
نـــــــــــــــــــــــــــمی روم ...
تو هــــم که هیـــــــــــچوقت نـــــــــمی آیی!
میـــــــــــــخواهم بدهم درهای بـــــــــــــــی دستگیره بسازند !!
بــــــــــــــــــــــــــــــــرای این خــــــــــــــــــــــانه ...
مقداری طـــــناب دار در خـانه هـــــــست !!!
می آییطــــناب بازیکـــــنیم ...
یــا گـــــره اش بــــــزنم به سـقف ... !!!
بـــــیا با پـــنجه راه برویم ...
روی تـــــــــــــــــنِ ایـــــــــــــــن ،دنــــــــــــیا !!!
بگذار خــــــــــــــــواب بماند ...
نــــــــــــــــفهمد از قـــــــــــانونش گریخته ایم!!!
و دلبــــــــــاخته ایم ...!!!
سلام
تولدم مبارک
چــــطور مــیتوان به تـاول های پا گفت ...
که تـــمام مسیر طـی شده !!!
اشــــتباه بــــود ... !!!
بـی تــفاوت بــــاش ...!!!
بــه جـهنم ...
مــــگر دریــا مُـــرد از بــی بارانی ...؟!!!
یک وقت اشتباهی مرا از خــاطرت ،
پـــاک نکنی ...!!!
هر وقت پـاک کن دســــتت بــــود ،
بـــــگو ...
ازروی کاغذت
بــــروم کنـار !!!
شــب که می شود ...
شـــــــــــروع می شود ،
ای کــــاش هایِ من ...!!!
خــدایا دیـــــدی ...؟!!
کلی بـــــاران فرستادی ،
تا اینلکه ها را از دلـــم بشویی... !!!
من که گــــفته بودم لکه نیست ... !!!
زخــماســــت ...
غــــفلت کرده ای مـــــــادر ...
پـــشت این قـــلب عـــاشق ،
فرزنـــدت آرام آرام جـانمیسپارد ...
و تـــــو ،
فرامــوش کردن را به او نــیاموخته بــودی ... !!!
کلاغ ...
به خانه ات برس ... .
قصه ی من تمام شد ... !!!
یکی تمامبود و نبودن هایم را ...
یک جــــــــــا برد... !!!
هرچقدر هم نالیدم و فریاد زدم به سراغم نیایید....
من دارم اورا ترک می کنم..!!!
این روزها کسی از ثابتش استفاده نمی کند
همه اعتباری می خواهند وقابل تعویض
همراه را عرض می کنم.....
دِلـَـــــمــ ؛
گـ ـاهے میــگیـــ ـرَد !
گـ ـاهے میــ ـسوزَد !
و حَتے گــ ـاهے ،
گــ ـاهے نـَ ـه خیــلے وَقتـــ هـآ
امیـــ ـشِکَند !
امــ ـا هَنـــــ ـوز مے تَپـــَــد به خـُدا
حس اون سیگار رو دارم،
که همه جا حرف ازترک کردنشه…
دوســت داشتــن يعنــــي:
اوني که اگه صــــــد دفعه هم ناراحتــــشکني.....
هــربــار ميـــــــگه اين دفــعه آخـــــريه که مي بخشــــــمت.....
و بــازم با اخـــــم ميــاد توي بغــــــلت...
وزن دار نمی گویم
قافیه هم نمی گذارم
بی پرده و رک می گویم
دلتنــــــــــگم
این روزها,اگر خون هم گریه کنی
عمق همدردی دیگران با تو... یک کلمه است :
"آخـــــــی"
" هست " را اگر قدر ندانی می شود " بود "
و چه تلخ است
" هست " ی که " بود " شود و " دارم " ی که " داشتم "
دستانم شاید، امّـا دلم نمی رود به نوشتن
این کلمات به هم دوخته شده کجا
احساسات من کجا...؟
ایـن بــار
به یاد کسی که بارها برای لبخندش دلم گرفت
امروز
دلم خیلی گرفته...
.
برای تو...
اما در سرنگ
از زندگی خسته ام....
هیچ انتظاری از کسی ندارم!
و این نشان دهنده قدرت من نیست!
مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است…
2
برای ماندن آنکه دوستش داری در کنارت
باید تن بدهی نه قلب...
کـه کنـارتــــــ هستـم .
و کودکــ درونـم از اشتیـاق با تــو بودن
مـی خواهــد زمیـن و زمـان را بهـم بزنـــد . . .
وقتی نیست زانو هایم رادرآغوش میگیرم
تاهمه بدانند آغوشم جای هرکسی نیست....
خواستم بگم تنهام اما نگاه خندانت منو شرمگین کرد …
چه کسی بهتر از تو ؟!؟!؟!
میدونم چند وقته بهت سر نزدم، میدونم ازم دلخوری، میدونم پر از بار گناهم !
خدا جون دلم واست خیلی تنگ شده!
یه مدته بودنت توی زندگیم کمرنگ شده!
خدا جون نمیدونم چرا دیگه صدای اذونت آرومم نمیکنه !
یه مدته شنیدن صدای “الله اکبر ” اذونت مضطربم میکنه !
خدا جون … تو کمکم کن !!
نذار از تو تهی بشم ، نذار با نبودنت بمیرم
به جاده ای که
در پس خویش دارم
مینگرم
به چه گذشت این عمر گرانمایه
ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍﺑﭙﺮﺳﻨﺪ !
ﻭﻟﯽ ....
.
.
.
.
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯿﺴﺖ،
ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ؛
ﺑﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﮕﻮﯾﯽ:
ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﻢ....
مرسی دیگر میل ندارم ......
تلخ مثل نگاه نوازنده ای که با دست های بریده
به پیانو می نگرد....
به سلامتی پسری که میتونست دروغ بگه و عشقشو نگه داره ولی ترجیح
داد راستشو بگه و عشقشم از دست بده
حوصـــلــه نوشتــن هم ندارم
این همــــه دلتنـــگــے دیگرنــه با خــواندن کم می شود ، نــه نوشـــتن...
دلـــم تو رامی خـــواهد!
فقــــط همــــین...
دنبال یک اتاق خالی،که موزیک گوش کنیم و چایی بخوریم و حسرت...
همین...!!!
شـلـوغ تـریـن
سـرزمـیـن تـنـهـایـی اسـت
بـا هـمـه کـس هـسـتـی و
بـا هـیـچ کـس نـیـسـتـی . .
A.O
چقدرسخته که باشم تو نباشی/چقدر سخته ببینم رفته باشی/همیشه با من و با من تو بودی/
همیشه همدم غم هام تو بودی/ دیگه باکی بگم باکی بخندم؟/دیگه باکی بگم از غم و دردم/ یادت
هست اون عهدی که من با تو بستم؟/بمونم در کنارت تا زنده هستم .
صد افسوس
موهبت
سلام به تمام دوستای گلم که بهم تولدمو تبریک گفتن
از همتون متشکرم مخصوصا از بهترین کسم علیرضا جونم
کمال تشکر رو دارم خیلی دوستت دارم عزیزم
پیشاپیش تولدت مبارک عزیزم
باید بازیگرشوم........
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم
تولد
پیشاپیش تولدت مبارک عزیزم
واست آرزوی موفقیت و سر بلندی در تمار مراحل زندگی رو از خدا دارم
تولد......
سلام به همگی روز دوشنبه 92/06/18 روز تولد یکی از عزیزان منه
عزیزم ، نگاهت زیباتر از خورشید ، دلت پاک تر از آسمان
و صدایت آرام تر از نسیم بهار . . .
تولد آسمانیت مبارک
پسرا تو چند مورد خیلی جذاب میشن :
وقتی عصبی پشت فرمون نشستن......
وقتی به خواهرشون زور میگن .........
وقتی مامانشونو میبوسن.....
وقتی واسه تک دوس دخترشون خواستگار میاد و دپرس میشن...
وقتی بخاطر فوتبال از کار وزندگی میوفتن......
وقتی بهش میگی دپرسم میگه غلط کردی بیا بغلم ببینم.....
وقتی تو بغلش اشک میریزی با دستاش صورتتو میگیره میگه دیونه تو منو داریا...
برو...........
وقتی رفتی تا آخر برو
وقتی ماندی تا آخر بمان
این تن . . . .خسته ست. . . .
از نیمه رفتن ها. . . . . . . . .
از نیمه ماندن ها. . . . . .
چـــرا ؟؟؟؟
دردناکتـــــرین جدایی ها آنهایی هستند که نه کسی گفت چــــرا ؟؟؟؟ و نه کسی فهمید چـــرا ؟؟؟؟
تنهایی
چــیـــزهــــایـــــی وجــــود دارد کـــه نــمیخـواهـیـم اتـفــاق بـیـفـتـد
امـا مــجــبـوریــم بــپــذیـریــم…
چــیـزهــایــی کــه نــمــیــخــواهـیــم بــدانـــیــم
امـــا مــجـــبــوریـــم یــاد بــگـیـریـم….
و ادمـــهـــایـــی کــه نــمــیــتــوانــیــم بــدون آنــها زنــدگـــی کنیم
امــا مـــجـــبـــوریــــم رهــــایـــشـــان کـــنـــیـــم…
دزدی بلد نبودم
دزدی بلد نبودم
حتی با کلیدی که دستم دادی ،
فقط درهای پشت سرم را قفل کردم ،
تمام من را تو دزدیدی ...
من فقط دوستت میداشتم
تو بردی...
زندگی!!!
بزن به سلامتیه .....
بزن به سلامتیه آرزوهایی که هیچگاه لمس نکردی،
بزن به سلامتیه عشقی که طالعش با تو نبود و هنوزم دوستش داری،
بزن به سلامتیه شبهایی که تو تنهاییت گریه کردی و ندونستی چرا،
بزن به سلامتیه دوستایی که از پشت خنجر زدند،
بزن به سلامتیه اونی که گفت: دوستت داره اما تا آخرش باهات نموند…
خسته ام...........
از اینکه…
هنوز بهت فکرمیکنم…
خدایا کمکم کن…
خسته شدهام…
وقتی مال من نیست…
چرا توفکرمه…!!!
دلتنگ
اگه همه آدمهای دنیا کنارت باشن
همیشه دلتنگ کسی میشی
که نمیتونی کنارش باشی … !!!
حصار آغوش" تو "
این روزها حسـﮯ دارم
آمیختـﮧ با دلتنگـﮯ. . .
بازوانـﮯ مـﮯخواهم ڪـﮧ تنگ در برم گیرد
اما نـﮧ هر بازوانـﮯ !
تنها... حصار آغوش" تو "
لغت نامه..
انتظار َت . . .
گمشدن َت . . .
رفتن َت . . .
نبوسیدنَ ت . . .
جای خالی َت . . .
نیامدنَ ت . . .
با خود در این فکرم ، من خود ” لغت نامه ” درد م !
خیلی دیر
اونم با پای خودت...!
باید جاتُ تو زندگی
بعضی ها خالی کنی...!
درسته تو شلوغیاشون
متوجه نمیشن چی میشه...!
ولی بدون...
یه روزی...
یه جایی...
بد جوری یادت می افتن که
دیگه خیلی دیر شده خیلی...
بهترین پیام دنیا
بهترین پیام دنیا
یا بمان و امید فردایم باش یا دیروزم را برگردان و برو....
وضعیت خوبی ندارم
مرا ببخش
دستم از اشیا رد می شود!!!
از همه چیز
"فراموشت نکرده ام"
فقط کــــــمی
کـــــــمی
کــمی مـــــــــرده ام....!!!!!
سخت است؛
خیلی سخت !!!
وقتی بدانی او کجای زندگی توست !
(همه زندگیت هست)
ولی ندانی تو کجای زندگی او هستی … !
دل میرود زدستم صاحبدلان خدا را
هستاکه رازپنهان خواهدشدآشکارا
یادته روزی که این شعرروبرات خوندم چی گفتی . . . . . . . .
گفتی ای گلی بوی زوفا نیست تورا خبرازسرزنش خارجفانیست تورا . . . . . .
گفتمت من بی وفا نیستم سرتوتکون دادی رفتی . . . . بیمعرفت دلتنگتم
خسته ام از تظاهر به ایستادگی،از پنهان کردن زخم هایم... زور که نیست!
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چی روبه راه است...!
اصلا دیگر نمیخواهم که بخندم!میخواهم لج کنم،با خودم،با تو،با همه ی دنیا!
چه قدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی؟!؟!
خسته ام...از تو...از خودم...از همه ی زندگی...
میخواهم بکشم کنار!از تو...از خودم...از همه ی زندگی!
اینکــه بـاید فـرامـوشت می کـردم
را فــرامــوش کـــردم
تـو تکـراری تـرـن "حضـــور" روزگـار منــی
و مــن عجیب؛
بـه بــودن تــــو...
از آنسـوی فاصـله هــا
خــو گــرفتـه ام...
زندگــــــ ــ ـی ام توی رویاهایـــ ـــ من است
سلاممــــ ــ توی سکوتــــــ شب بی جوابــــــ موند
دستــــ ــ سردم توی سرمایــــ ــ شبــ ـ ...
بی محبتـــ ــ موند!
سکوتم را نمــ ــ ـی شکنم
بدون صدا اشکــ ـــ میریزمــ ـــ
کســــ ــ ــی اشکـــــم را نمــ ــــی بیند
جز کســــــی که در سکوتـــــ ــ، دلم را می خواند
تو این تاریکــ ـــ ـی شبـــ ــــ
چشمانـــ ـــم را می بندمـــ ــ
شایـــ ـد فقط در رویاهایایم کســــ ـی را ببینـــــم!
آنکه بر پیشانیش کوبیدهمهر بی کسی...
آنکه دل خوش بود تا روزی به فریادش رسی...
حال امشب سینه اش مهمانسرای ماتم است
از دل تنگش چه گویم؟؟
هرچه می گویم کم است....!!!
دلتنگم برای کسی که مدتهاست
بی انکه باشد هر لحظه زندگی اش کردم.....!!!!!!
این هم از یک عمر مستی کردنم
سالها شبنم پرستی کردنم......
ای دلم زهر جدایی را بخور
چوب عمری بی وفایی را بخور...
ای دلم دیدی که ماتت کرد و رفت....
خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت...
من که گفتم این بهار افسردنیست..
من که گفتم این پرستو رفتنی ایست....
آه عجب کاری به دستم داد دل
هم شکستو هم شکستم داد دل..!!
رفتی به سلامت من خدا نیستم که بگویم صد بار اگر
توبه شکستی بازآی
آنکه رفت به حرمت آنچه با خود میبرد حق بازگشت ندارد
رفتنتمردانهنبود لاقل مرد باش و برنگرد،خط زدن بر
من پایان مننیستآغاز بیلیاقتی توست..
آنان که عوض شدنشان بعید است عوضی شدنشان قطعی
ایست......
ای فلک گر من نمی زادی اجاقت کور بود؟؟؟
من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود؟؟؟
من که باشم یا نباشم کار دنیا لنگ نیست
من بمانم یا بمیرم هیچ کس دل تنگ نیست!!!!!!!!.....
خدایا:
سر ده این پایین!
ببین دستامو میلرزه!!!
دیگه حتی همه دنیا به این دوری نمی ارزه!!
بگو گاهی که دلتنگم تو از اون بالا میبینی؟!!
بگو گاهی که غمگینم،تو هم دلتنگ و غمگینی.؟!!
کسی اینجا نمیبینه که دنیا پر چشماته.!!
یه عمره یادمون رفته زمین دار مکافاته!!!!
خدایا وقت برگشتن یه کم با من مدارا کن
شنیدم گرم آغوشت اگه میشه منم جا کن.........
بعد از ریختن الماس های قشنگ چشمام به پات!!
فقط یه کلمه گفتی....
"گمشو"
چه حرکت بی نقصی!
فقط انسانهای بزرگ،بهای این الماسهای قشنگ رو میدونن...
وتو........
ازت متشکرم.!!
من از تو بهترم چون....
همه ی قلبم رو به تو هدیه دادم و بهت اجازه دادم...
هر چه قدر که میخوای فشارش بدی و داغونش کنی.
وای خدای من تو با قلب من چی کار کردی؟؟!!..
همه ی دنیا توی قلبمه،همه ی آدما با خوبی ها و بدی هاشون،همه
رودوست دارم و میتونم به همه عشق بورزم.
حالا قلبم اونقدر وسیع و بزرگ شده که میتونم همه ی دنیا
رو توش جا بدم.....
ولی چرا نمیتونم کاری کنم که تو،توش بمونی؟؟؟!!..
امان از این بوی پاییز و آسمان ابری
که آدم نه خودش میداند که دردش چیست و نه هیچ کس دیگر ......
فقط میدانی که هر چه هوا سردتر میشود ،دلت آغوش گرم تری
میخواهد..
وای که چه قدر تنهام...........
من از تو بهترم ،چون......
وقتی بهم گفتی که دیگه منو نمیخوای .....
احساس کردم یه چیزی از روی صورتم روی پاهام فرو ریخت،
فقط حدس می زدم دارم گریه میکنم.
ولی طبق عادت فقط لبخند زدم و باور نکردم که منو نمیخوای!
ولی وقتی دوباره تکرار کردی
شوری و نمناکی اشکامو،روی لبهام مزه مزه کردم.
هیچ وقت اشکام اینقدر شور نبود....
مخصوصا این بار که با درد قلبم همراه شده بود.
نمیدونستم ممکنه یه روز قلبم اینقدر درد بگیره که برای آرام
کردنش اینجوری گریه کنم!!
باید یه رابطه بین سوزش قلب با شوری اشکها باشه
و یه رابطه ای بین شوری اشک و رسیدن به آرامش
ویه دلیل مهم برای تو به خاطر دوست نداشتن من.
باید بیشتر فکر کنم
باید بیشتر فکر کنم.....
حسرت یعنی
رو به رویم نشسته ای و باز خیسی چشمانم را آن دستمال خشک و
بی احساس پاک کند.
حسرت یعنی
شانه هایت دوش به دوشم باشد اما نتوانم از دلتنگی به آن پناه ببرم.
حسرت یعنی
تو که در عین بودنت داشتنت را آرزو میکنم...........!!
ما تکیه داده نرم به بازوی یک دیگر
در روحمان طراوت مهتاب عشق بود
سر هایمان چو شاخه ی سنگین ز بار و برگ
خامش،بر آستانه ی محراب عشق بود
من همچو موج ابر سپیدی کنار تو
بر گیسویم نشسته گل مریم سپید
هر لحظه می چکد ز مژگان نازکم
بر برگ دستا های تو،آن شبنم سپید
گویی فرشتگان خدا در کنار ما
با دستهای کوچکشان چنگ می زدن
در عطر عود وناله ی اسپند و ابر دود
محراب را ز پاکی خود رنگ می زدند
پیشانی بلند تو در نور شمع ها
آرام و رام بود چو دریایی روشن
با ساق های نقره نشانش شکسته بود
در زیر پلک های تو رویای روشنی
من تشنه ی صدای تو بودم که میرود
در گوشم آن کلام خوش دلنواز را
چون کودکان که رفته ز خود،گوش میکنند
افسانه های کهنه ی لبریز راز را
آنگه در آسمان نگاهت گشوده گشت
بال بلور قوس و قزح های رنگ رنگ
در سینه ی قلب روشن محراب می تپید
من شعله ور در آتش آن لحظه ی درنگ
گفتم خموش آری و همچون نسیم صبح
لرزان و بی قرار وزیدم به سوی تو
اما تو نبودی و دیدم هنوز هم
در سینه هیچ نیست به جز آرزوی تو
(فروغ فرخزاد)
روز خزان پاییزی پرستویی دیدم در حال مهاجرت
گفتم چوبه دیار یار میروی به او بگو دوستش دارم و منتظرش می مانم
سالها گذشت......
پرستو نفس نفس زنان آمد و گفت دوستش بدار ولی
منتظرش نمان!!!
وقتی دلت خسته شد دیگر خنده معنایی ندارد
فقط میخندی تا دیگران غم آشیانه کرده در چشمانت را نبینند.
وقتی دلت خسته شد
دیگر حتی اشک های شبانه هم آرامت نمی کنند،فقط گریه می کنی
چون به گریه کردن عادت کرده ای!
وقتی دلت خسته شد
دیگر هیچ چیز آرامت نمی کنه جز دل بریدن و رفتن..!!!!
تونیستی که ببینی،
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است.
هنوز پنجره باز است،
تواز بلندی ایوان به باغ می نگری.
درخت ها و چمن ها و شمعدانی ها،
به آن ترنم شیرین به آن تبسم مهر،
به آن نگاه پر از آفتاب می نگرند.
تمام گنجشکان که در نبودن تو مرا به باد ملامت گرفته اند،
تو را به نام صدا میکنند.
تونیستی که ببینی،
چگونه پیچیده است طنین شعر نگاه تو در ترانه ی من.
تو نیستی که ببینی،
چگونه با دیوار به مهربانی یک دوست از تو میگویم
تو نیستی که ببینی،
چگونه از دیوار جواب می شنوم.
تو نیستی که ببینی دل رمیده ی من به جز تو همه چیز را رها کرده..
تو نیستی که ببینی..........
نمیدانم چه میخواهم خدایا
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه میجوید نگاه خسته ی من
چرا افسرده است این قلب پر سوز
ز جمع آشنایان میگریزم
به کنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگی ها
به بیمار دل خود میدهم گوش
گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
GetBC(46);
ҳ̸Ҳ̸♥ آن تنهاستـ كه ميســـوزد ♥ҳ̸Ҳ̸♥
ﻋﺸــــــﻖ …
ﻧــــﻪ ﭘــــﻮل میﺨــــﻮﺍد …
ﻧــــﻪ زیبایــــی …
و ﻧــــﻪ هیــــچ چیــــز دیگـــــه ….
ﻓﻘـــــــــــﻂ ” ﺩﻭ ﺗــــﺎ ﺁﺩﻡ ” میخــــــــﻮﺍﺩ …
تاکید میکنم : آدددددددددددم!
تو اوج عاشقی بودم تنها گذاشتی قلبمو . . .
شدی تو یار دیگرون،باور نداشتی دلمو !
چقدر تورو میخاستمت،بُت شده بودی واسه من . . .
گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز میشود
گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام میگیرد
گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود میشود
گاهی با یک بی مهری ، دلی میشکند
مواظب بعضی یک ها باشیم !
در حالی که ناچیزند ، همه چیزند …
گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز میشود
گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام میگیرد
گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود میشود
گاهی با یک بی مهری ، دلی میشکند
مواظب بعضی یک ها باشیم !
در حالی که ناچیزند ، همه چیزند …
دخـتـره :قول بده كه هيچ وقت دختري رو بيشتر از من دوست نداشته باشي
پــسـره: مــن دوست دارم اما نميتونم همچين قولي بهت بدم
دخــتره گريه ميكرد و ميگفت : يعني يكي رو بيشتر از من دوست خواهي داشت؟؟؟
پــسـره با خـنده رو به دخـتره كــرد و گفت:
دخـتري كـه مـن بـعد از تــو دوست خواهم داشت" كـه تورو مامان صدا بــزنه
به ايــن مـيگـن عــشق واقـعي
به سلامتي همه عاشقان با معـرفت
بـعـضـﮯ هـا بـراﮯ بـﮧ جـایـﮯ رسـیـدن
و بعـضـﮯ هـا بـعـد از بـﮧ جـایــﮯ رسـیـدن
هـمـﮧ چـیــز را زیــر پـا مـﮯ گـذارنـد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روزگـاریـسـت کـﮧ آدم هـا فـقـط سـقـف مـشـتـرک دارنـد
بسوزد آن روزهايي كه باهم بوديم
تنها عاشق سرگردان من بودم
از تنها عشقم گذشتم
تا تنهايي را باري ديگر تجربه كنم
تها عاشق است كه ميسوزد
دوباره از نو بازمیگردم به سر سطر ...آنجا که نام زیبای تو نگاشته شده است...
آنجا که نام من آغاز میشود...آن لحظه که عشق می روید و من در هوایش
نفس میکشم...فانوس ستاره ها را خاموش میکنم و چهره ی مهتاب را در پشت ابرها
پنهان میکنم ...تا دستانم در دست های گرم تو جای دارد چشم هایم را بر روی
هر آنچه دیدنیست میبندم...تصنیف عشق را برایت زمزمه میکنم...
تا غروب ستاره ها کنارم بمان و بدان که عاشقانه دوستت دارم
اما كس ديگه اي رو دوست داري
ميگي دستمامو ميگيري
ميبينم دستاي كس ديگه اي رو
گرفتي
ميگي هيچ وقت تنهام نميزاري
همين ديروز بود كه تنهام گذاشتي
آخه خــــــــــدا ديگه از اين دروغ ها خــسته شدم
و خاطراتی مبهم از گذشته
و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام
فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود
خواب کودکانه ی من
و تو ماندی در خاطرم
بی آنکه تو را ..!!!
چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...
بعد از این همه عبورِ کبود،
قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم...
مــدتـــے بود ڪثیفـــ شـבه بوבے
تـלּ اتـ بــــهـ تـלּ خیِـلـے از آشغـالـ ـها خـــــورבه بوב
نزدیڪم کـــــهــ مــی آمـבے هـمـه وجـوבتــــ بـوے خیــانتـــــ مــے בاב
نفسـم تنگـــــــ شـבه بوב
جائـے میــاלּ همان زبالـــهــ هاے محبوبتـــــــ
בلم طـاقتــــــ نیاورב בستــــــ בراز ڪرבم ازوســط آشـغالـ ـهـا بیـروלּ ڪشیــבمتــــــ
به خیـال خوבم شستمتــــــــ
خواستم ببوسمتــــــ اما בهانتــــ طعم عشق گنـבیـבه میבهـב
نـــــهـ !!!
|تو از بیـــــخ فاســـــــב شـבے |
دیدی زود فراموشت کردم اخه فراموش کردنت کار اسونیه بود!
فقط کافی بود دراز بکشم چشامو ببندم و نفس نکشم...!
من اگر عاشقانه می نویسم
نه عاشقم نه شکست خورده ام!
فقط می نویسم تا عشق یاد قلبم بماند…
در این ژرفای دل کندن ها و عادتها و هوس ها
فقط تمرین آدم بودن میکنم همین !
که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...!!!
من عصبانی بودم
برای انسانی که تو میگفتی ارزشــــَش را ندارد
و مــــــــــن پا فشاری می کردم