وقتی یکیو دوست داری
اشکشو درنیار
با اشکاش از چشماش میوفتی...??
ازش فاصله نگیر
اگه سرد شه دیگه درست نمیشه ...??
باهاش قهر نکن
بی توبودن رو یاد میگیره ...??
تهدیدش نکن!!!
دعواش نکن !!!
میره پشته یکی دیگه قایم میشه
اون ادم پناهش میشه ...??
اگه دوستش داری....!!!
همونجوری که هست دوستش داشته باش
سعی نکن عوضش کنی??
اگه دوستش داری...!!!!
اشتباهاتشو به روش نیار
آدم جایزوالخطاست...??
اگه دوستش داری...!!!
تواوج بدیها و تلخیها و سختیها
از آغوشت بیرونش نکن...
بزار یاد بگیره
دنیاش، زندگیش همون آغوشیه که توشه !??
نزار بره جای دیگه ازدست تو گریه کنه
اوموقعس که دیگه ????
تو ، توي قلبش (❤) جایی نداری...
??????
اره اینجوراس.............
باید بدجنس باشی تا عاشقت بشن
باید خیانت کنی تا دیوووونت بشن
باید دروغ بگی تا همیشه ب فکرت باشن
باید هی رنگ عوض کنی تا دوست داشته باشن
اگه ساده ای .....!!!!
اگه با وفایی .... !!!!
اگه یک رنگی ....!!!!!
همیشه تنهایی!!!!!
به سلامتی تنهایی
که...
هروقت بهش خیانت کردم
بازم اومد سراغم......
بهت گفتم با دلم ، بازی نکن ...
ببین ...
خرابش کردی ...
دیگه عاشق نمیشه ...
انقد دلگیرم از نبودنت...
که حتی آسمون ابری هم
می گوید تو بجای من ببار.............
تو اگر باز کنی پنجره ای سوی دلت
میتوان گفت که من چلچله باغ توام
مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف
سخت محتاج به گرمای توام
ﻓﻘﻂ ﺩﻧﯿــــــﺎ ﺑﻬﻢ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ
ﺗـــــــﻮﺟﻪ ﺯﯾﺎﺩ ~
ﺑﯽتوﺟــــــــﻬﯽ ﻣﯿــــــﺎﺭﻩ
باهرکسی گرم ﻧﻤﯿﮕﯿرم
ﺟـــﻨـــﺒــﻪ نداﺭﻥ ﺗﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ...
ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ " ﺑــَـــﺪ " ﺑﺎﺷﯽ !!! ...
ﺗﺎ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﺪﻭﻧﻦ " ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ " ﻭﻇﯿﻔﻪ ﻧﯿﺴﺖ !!! ...
ﻣــَــﺮﺍﻣﻪ !
ﻣــَــﻌﺮﻓﺘﻪ!!!
روزی می رسد
بی هیچ خبری
با کوله بار تنهاییم
در جاده های بی انتهای این دنیای عجیب
راه خواهم افتاد
من که غریبم
چه فرقی دارد کجای این دنیا باشم
همه جای جهان تنهایی با من است ...
خدایا!
کمکم کن؛
پیمانی را که در طوفان با تو بستم
در آرامش فراموش نکنم...
عــشــق یـــعنــی ؛
ایــنــقد واستـــــ عزیــز بوده بــاشــه کــه
توو روزایی که نیستــــــ ؛
کسی جـــاشــو نـگیـــره ...
نه بهار با هیچ اردیبهشتی
نه تابستان با هیچ شهریوری
و نه پاییز با هیچ مهری
به اندازه زمستان به مذاقمان خوش نمی آید…
زیرا که زمستان اسفندی دارد که
تمام بدی های یک سال را با خانه تکانی دود می کند…
ازدواجى که با آزمايش شاش شروع بشه بايد ريد توش!!!!
.
.
.
من در حال طلاق دادنِ زنم
چه سخته دوری از تو و صدای تو
کنار خاطرات تو به جای تو
هراس رفتن تو داره می کشه
تمومه آرزومو تو چشای تو
شکستم از تو و شکستم از خودم
از اینکه خیلی ساده عاشقت شدم
از اینکه بی هوا همیشه دیدمت
تو رو به هیشکی جز دلم نمیدم
تو همش بهونه گیریاتو میکنی و
من تو رو نگاه میکنم
تو فقط میخوای که از غم تو من بمیرم و
منم دعا میکنم
تو همش بهونه گیریاتو میکنی و
من تو رو نگاه میکنم
تو فقط میخوای که از غم تو من بمیرم و
منم دعا میکنم
♫♫♫
چی میشه تو همیشه باشی
واسه یه بار بیای یخورده سر به راه شی
از این غرور لعنتی یکم جدا شی
همه بگن که تو دلیل خنده هاشی
من که با تو بهشت دنیام
تویی دلیل بودنو شروع فردام
اگه یه روز نباشی گوشه گیر و تنهام
بدون تو همیشه بغض ِ لای حرفام
تو همش بهونه گیریاتو میکنی و
من تو رو نگاه میکنم
تو فقط میخوای که از غم تو من بمیرم و
منم دعا میکنم
تو همش بهونه گیریاتو میکنی و
من تو رو نگاه میکنم
تو فقط میخوای که از غم تو من بمیرم و
منم دعا میکنم
تو تک درخت زندگی من هستی
.
.
.
.
.
.که همیشه الاغم رو بهش میبندم !!!
يکى انفرادى شده زندگيش
يکى باخت داده پاى سادگيش
يکى هر چى هست با دلش صادقه
يکى عاشقه،عشقشم عاشقه
خدايا چوب لاى چرخ کارم نکن
خدايا خسته ام صبح بيدارم نکن!!!
به سلامتی سربازی که...
لب مرز روو برجک!!!
داشت به عکس عشقش نگاه میکرد!!!!
یهو دید عشقش با عشق جدیدش....
میخوان قاچاقی از مرز رد بشن،!!!
امون نداد زد جفتشونم جنازه کرد!
وااالا؛!!!!
سربازیه شوخی که نیس . . !
به هـمـان سـادگـی
کـه کـلاغ ِ سـالـخـورده
بـا نـخـستـین سـوت ِ قـطـار
سقـف واگـن مـتـروک را
تـرک می گـویــد
دل ،
دیـگــــر
در جـای خـود نیـسـت
بـه همـیـن ســادگـی !!!
نبار باران ، عاشقانه اش نکن
بغضم را نترکان ،خاطرات را زنده نکن
من و او دیگر کنار هم نیستیم
او زیر چتر دیگری و من خیس خاطراتم
چه زیبا نقش بازی میکنیم....
و چه آسان در پشت نقابهایمان
پنهان میشویم: حتی خدا هم
از آفرینش چنین بازیگرانی در حیرت است.....
ﮔﺎﻫـــﯽ ....…
ﻧﻤﯿﺸـــــــﻪ ﺩﺳــﺖﺍﺯ
ﺩﻭﺳـــــﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﯾﮑــﯽ ﺑﺮﺩﺍﺷــﺖ
ﺣــــــــــــــــــــــﺘﯽﻭﻗﺘــــﯽ ﺍﺯﺵ
ﺩﻟﺨــــــﻮﺭی!
درد یعنی من . . .
درد یعنی من بی تو . . .
درد یعنی بغضای خفه شده ........
درد یعنی خاطرات شیرین . . .
درد یعنی هضم نکردن حرفای روز جدایی . . .
درد یعنی وفاداری من . . .
درد یعنی هرزگی تو. . .
درد یعنی سیگار روشن پوک نزده . . .
درد یعنی قفل روی یه آهنگ. . .
کمر درد ، بی عصابی وبدعنقی که درد نیست
درد یعنی تنهایی . . .!!!
هرکسی ب نوعی دل مارا می شکند
اما تو خعلی خلاقیت ب خرج دادی
نشکستی...!!!
جِــــــــــــــــردادی!!!
چرا...؟؟؟
چون که با همه خندیدم ...
همه رو دلداری دادم...
نگران همه شدم...
به همه اهمیت دادم...
بغض های خیلی ها رو به خنده تبدیل کردم...
ولییییییییییییی..
هیچکس حتی نفهمید تو دلم چی میگذره....
هیچ کس نفهمید...!!!
این بار که آمدی
دستانت را روی قلبم بگذار
تا بدانی این دل با دیدن تو نمی تپد ،
میلرزد !
براي آن مينويسم كه روزي دلش مهربان بود
مينويسم تابداندكه دل شكستن هنرنيست
نه ديگرنگاهم رابرايش هديه ميكنم
ونه ديگردم ازفاصله هاميزنم
ونه باشعرهايم دلتنگي رافريادميزنم
مينويسم تاشايدنامهرباني هايش راباوركند
تــا لــجن ها هَمه خوشحــال شــوند کــه
کــَـثیف تـــر اَز خوُدشــان هَم هــَست
هیچ وقت، اگه تو رو با کس دیگه ببینم حسودی نمی کنم…!
آخه مامانم یادم داده اسباب بازی هامو بدم به بدبخت بیچاره ها…
به بعضـــیا باید گفت : عزیــزم نصـف آفریقا رو من سیـاه کردم
ذغالتــو بنداز اونور . . .
سپـردی مـن رودست کــــی؟؟؟
به دیوارای ایـن خونه؟؟
مــن وایــن قرص خوابــی که
واســم لالایــی میخونه...
هه یادتــه
مـن تــو مـــــــــا
حالا
تو او شمــا
من هم بســـلامت
بعد از رفتنت
این جــــا یـــک نفـــر
شبـــیه من
به طرز عجیبی زنـــده اســت
نفــــــس نمی کشــــد ،
هـــــوا می خـــورد
راه نمـــی رود ،
جـــــسم یــــدک می کشـــد
آنقدر می ایستد و می ایستد
تا ایستـــاده بمیرد ،
بــــرای تــــویــی که
بدانی تکیه گاهــت هنوز
منتـــظر ایــســـتاده ،
بدان جانشین من روزگاری
پشتت را خالی خواهـــد کرد....
آهای یـ
اگه حس میکنی واسه بقیه قاطی پاـتــی میکنی
واسه مـا هنوزتــاتی تاتــی میکنی
آهای تویی که به توان رسوندمت آره باتوام
یه روزهم میبرمت زیررادیکال به آسونی
گفتم درجریان باشی
می دونی چیه رفیق؟
اگه از زندگی کسی می ری بیرون ، سعی کن کامل بری بیرون
حتی پوست تخمه هاتم جمع کنی با خودت ببری
زجري كه من كشيدم
توحتي فكرش هم نميكردي
چقدردردداشت
انگارعادت كرده اي نه؟؟
به رفتنوودوباره برگشتن وهربارصميمي تردرآغوشم ميگرفتمت
اما
اينبارنبايد مي آمدي
تنهاغرورت را له كرده اي ديگر آن آدم مغرورگذشته نيستي
هه
كارت به جايي رسيده كه
گريه ميكني
اشك ميريزي
قشنگ است گلهايت راميگويم.....بگذارروي سنگ قبرم
دارم از تــو حــرف می زنــم...
امــــا روحــت هم از نوشــــته هــایم خبــر نــدارد...
ایــــرادی نــــدارد یــاد تــو...
به نوشتــــه هــایم رنــگ می دهــد...
شــایــد دیگــری بخــــواند و آرام گیــــرد ذهــــن پریشــــانش…
گفتي اگه يه روزخواستي گريه كني بروزيربارون كه نكنه يه نفراشكاتوببينه بهت بخنده
گفتم اگه بارون نيومدچي؟
گفتي اگه چشمه قشنگ توبباره آسمون گريه اش ميگيره
گفتم يه خواهش ازت دارم اگه چشماي من خواست بباره لطفاتنهام نذار
گفتي به چشم
حالاامروزمن دارم گريه ميكنم اماآسمون نميباره توهم اون دوردوراايستادي وداري بهم ميخندي....
برای یک عاشقانه ی آرام...!!!
که بشینم روی پاهات...!!!
بگذاری گله کنم...!!!
از همه این کابوسهایی
که چشم تورا دور دیده اند...!!!
دلتنگی را بهانه کنم
سرم را پنهان کنم
در گودی گلویت...!!!
تمام ریه ام را پر کنم
از عطر مردانه ات...!!!
خیلـی حــرف اسـت …
کـــه تــــو هـــر روز در گلـــویت
خــــاری کشنـــده احســـــاس کنــی
کســـی کــه
” بـــدانــــی “
حتــــی یک بــار در عمـــرش
بــه خــاطـــــــر تـــو ” بغـــض ” هـــم نکــــرده اسـت
خسته شدم از آدمایی که موقع رفتن میگن :
تو خیلی خوبی ! من لیاقت تو رو ندارم !
بــــــی لیــــــاقــــــت هــــــای عزیــــــــز !
لطفا برای رفتن یهـ ذره خلاقیت به خرج بدین … !
از رفتنت !!
هیچ میز ِ شطرنجی هم درمیان نبود
این وسط فقط یک دل بود
که دیگر نیست....
گناهانم رادوست دارم بيشترازكارهای خوبم
ميداني چرا؟
چون آنها بهترين انتخاب هاي من بودنند....
بخاطرتمام آروزو هايي كه درحديك فكرماندند
بخاطرشبهايي كه بااندوه سپري شدند....
بخاطرقلبي كه زيرپاي كساني كه دوستشان داشتيم افتاد...
بخاطرچشماني كه هميشه باراني ماندندبخاطرحرفهايي كه گفته نشد....
وبخاطراحساسي كه ناديده گرفته شد....
يك دقيقه سكوت...........!!
مانند عکسی در اعلامیه ی ترحیم که لبخندش دیگران را میگریاند......
گفت تو را هم میبرم.
با خوشحالی گفتم کجا؟
گفت از یادم...
نگران من نباش ....حالم خوبه......خوب خوب ....بزرگ شده ام .....آنقدربزرگ شده ام كه دردلتنگي هام گم نشوم....آموخته ام...آموخته ام فاصله لبخندواشك نامش زندگيست...آموخته ام كه ديگربراي نبودنت دلتنگ نشوم....راستي دروغ گفتن راهم خيلي خوب يادگرفته ام....حالم خوبه....خوب خوب
چشمها را بر دریچه ی انتظار پلک نمی زنم.
اشکها در بستر گونه ها سرود دلتنگی سر می دهند.
آن سوی وسعت بارانی دل آفتاب یاد تو جاریست.
ساحل ماسه ای دستانم هنوز از عشق تو نمناک است.
نیلوفران خیس از شرم نگاه شعر شادی زمزمه می کنند.
نبض زمان نفس نفس میزند از حسرت دیدارت .
آغوش سرد دشت روزهاست گرمی عشق تورا منتظراست.
بیا که غروب دیگرازغربتش به تنگ آمده است.
بیا دیگر...
زندگي يك ضيافت است
يك مهماني
وتمامي ما
عزاداران وپاي كوبان اين ضيافتيم و
برخي, ازروزهاي غم انگيز
به بدي يادمي كنند
وتنهالحظاتي سرشارازشادي را
زندگي مينامند
وبرخي,سخت ترين روزهارا
زيباكننده آن ضيافت مي دانند
حتي اگرباچشماني سرريزازاشك
درآن مهماني بنشينند:
ميهماني گريه.....ضيافت اشك ها
دلم گرفته ازآدمايي كه ميگن:دوست دارم امامعنيشانميدونن
ازآدمايي كه ميخوان فقط مال اوناباشي ولي خودشون مال تونيستن
ازاونايي كه زيربارون واست ميميرن اما وقتي آفتاب ميشه همه چيزيادشون
ميره......... واقعاچرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وگردنبندطلاگردنشون
سلامتی بچه های پایین شهرکه دستبندکلانتری
دستشون وطناب دارگردنشون
امابه سلامتی توکه لبخندت طلاست وناراحتیت طنابدار
همه رامست وخراب ازمیه انگورکنید
مزدغسال مرا
سیرشرابش بدهید
مست مست ازهمه جا
حال خرابش بدهید
برمزارم نگذاریدبیایدواعظ
پیرمیخانه بخواندغزلی ازحافظ
جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
شاهدی رقص کنید
جمله شماکف بزنید
روزمرگم وسط سینه من چاک زنید
اندرون دل من یک قلم تاک زنید
روی قبرم بنویسید
وفاداربرفت آن جگر
سوخته خسته ازاین دیاربرفت.....
عاشق نیستم..
فقط گاهـــی به یادش که می افتم،
دلم تنگــــ میشود…
این که عــــشق نیست…
هســــــــت…؟
בستـہـایت را مشت مـےڪنـــے و میـڪَـویـــے :
ڪَـل یا پوچ؟؟
בلم آرام مـے ڪَـویـב:
✔ فقط בست ہـایت ... ✔
مــُــحبـــــت تنـهـــــــا جــوشـکــــاری است کــه،
دلهـــای شـکـسـتـه را رایـــگان
جــوش مـی دهـــــد
جایى كه بودن و نبودنت هیچ فرقى ندارد
نبودنت را انتخاب كن
اینگونه
به بودنت احترام گذاشته اى...
"هاروكى موراكامى"
هرکس در دنیا کسی را دارد :
لیلی مجنون را
شیرین فرهاد را
پدرم مــــــــــــادرم را
تو عشق جدیدتـــــ را
من ......
من تنهایی را
میگن مشروب بخوری میری جهنم !!
...
جهنمی که همه ادماش مست باشن ،
بهتر از دنیایی که همه ادماش پست باشن...!!
امـــا..... قدرش را بدانید!
مـن دنیــــای بـی وفــاتری هــــــــم داشتـــــه ام !!
به سلامتی اون پسری که تو خیـــابون، رفیقش گفتـــــ:اونجـــا رو نــیگا...
گفتــــ : رفیـــق تــــو کـــه مــیدونی بــــه عـ ـشـ ـقـ ـم قـــول دادم چـــشم چــرونی نـــکنم...
رفیقـــش گـــفت: اون کیـــه بـــا عشقت ؟ ؟ ؟ !
واسه معرفتشون
بسلامتی خودم نه واسه این حرفام!
واسه اینکه مرهم ندارم واسه دردام
بسلامتی تویی که الان میخوای واسم نظربزاری..
تو را نفرین میکند...
و من حواس خدا را پرت میکنم که مبادا
بشنود...!
راستش را بخواهی دیگر منتظر امدن تو نیستم
منتظر رفتن خودم هستم
دلتگ اون روزهاییم
که معنی خداحافظی تا فردا بود!
ﺗﻨﮕﻪ ﺍﻣﺎ ﺑﻬﺶ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻡ ﻣﺰﺍﺣﻤﺶ ﻧﺸﻢ ...
ﺳـــــــــــــــــــــــــــﻼﻣﺘﯿﻪ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ﻭﺍﺳﻪ
ﻣﻨﻪ ﻭ ﻭﺻﺎﻟﺶ ﻭﺍﺳﻪ ﺭﻗﯿﺐ ﻣﻦ ....
ﺳـــــــــــــــــــــــــﻼﻣتیه ﺍﻭﻧﯿﮑﻪ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺑﯿﺸﻮ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ
ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻧﺸﺴﺖ ﺑﺪﯾﻤﻮ ﮔﻔﺖ ....
ﺳــــــــــــــــــــــــﻼﻣﺘیه ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﺑﻬﻢ ﺧﯿﺎﻧﺖ
ﻣﯿﮑﻨﻪ . ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﮔﻮﻝ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﻭ ﻣﯿﮕﻢ ﺩﺭﻭﻏﻪ .....
ﺳـــــــــــــــــــــــــﻼﻣتیه ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺎ ﺑﺪﯼ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﻘﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﮔﻪ ﺑﺎﺯﻡ ﺑﯿﺎﺩ ﻃﺮﻓﻢ ﺩﻟﻢ ﻧﻤﯿﺎn
ﺳـــــــــــــــــــــــــــــﻻﻣﺘﯿﻪ ﺍﻭﻧﯿﮑﻪ ﺗﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﭼﻘﺪ ﺩﻭﺳﺶ
ﺩﺍﺭﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﺫﯾﺖ ﮐﺮﺩﻥ ....
ﻭ ﺳــــــــــــــــــــــﻼﻣﺘﯿﻪ ﺍﻭﻧﺎﯾﯿﮑﻪ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﺍﺯ ﯾه ﺑﯿﻤﻌﺮﻓﺖ ﺧــــــــــــﻮنه ....
دلـــــم برای تـــــو تنگ است .. تـــــویی که لحظه لحظه ی زندگیم را عاشقانه کردی ..!
دلـــــم برای تـــــو تنگ است .. تـــــویی که به ثانیه ثانیه ی زندگیم معنا بخشیـــدی ..!
دلـــــم برای تـــــو تنگ است .. تــــــویی که ذره ذره ی وجودم فقـــط تــو را طلب میکند !
به " تـــــــــــــو " کـــــه میرســـــم ...!
مکـــث میکنـــــم ...!
انگـــــار در " زیباییــ ــت " چیـــــزی را ,
جـــــا گذاشتـــــه ام !
مثلــــــــــا"...
در صـــ ــدایت ... آرامـــــ ـــش ♥
در چشـ ــــم هایـــــت ... زندگـــــ ـــی
دوستت داشتم
زیاد...
کمش کردی
کمترش کردی
بی تفاوت شدم
لااقل دیگر مرا به نفرت نرسان
خیلــــی وقــــتا بهــم میگن :
چرا میخنــــدی؟؟؟
بگو ما هــــم بخنـــدیم…!!!
اما هرگــــز نگفتــن:
چرا غصــــه میخوری؟؟؟؟
بگـــو ماهــم بخــوریم…!!!!
این روزها اصلا حواست به من نیست …
دیگر خبری از من نمی گیری
اما با این حال درکت می کنم ،
با “او” بودن تمام وقتت را گرفته است !
میخواهم این بار سکوت کنم!!!!
این پست را خالی گذاشتم تا شما حرف دلتون را
تو قسمت کامنت ها بنویسید!!!!!
یادتون باشه که کامنت ها خودکار تایید میشه!!!!!
اگر میبینی هنوز تنها مانده ام!!!!
ب خودت نگیر...!!!
من فقط میترسم...!!!
میترسم کـــ . . . !!!
همه شبیه تو باشند..!!!
چه کسی گفته که من تنهایم ؟
من ،
سکـوت ،
خاطرات ،
بغض ،
اشک
همیشه با همیم …
بگذار تنهایی از حسودی بمیرد !
می گویند :
شاد بنویس...!!
نوشته هایت درد دارند...!!
و من یاد مردی می افتم ، که با ویولونش ...!!
گوشه ی خیابان شاد میزد...!!
اما با چشمهای خیس...!!
آنــــقـدر نـــيـسـتــــي کــــه گــــــــآهـــــــي
فــکـر مــيـکـنـم عـ♥ـشـق رآ نــسـيـه
بــه مـن دآده اي....
بـــــي تـــآبــم!!!
نــــقـد مـــي خــــــــــوآهــمـتــــــــــ♥
خـــــــــــــــدایـــــــــــــــــــــا ....
خـــیـــلـــی هـــا دلـــمــــو شـــکـــســــتــــن
شـب بـیـا بـریـم سراغشون
من نـشـونـت مـیـدم
تـــــو بــبـــخــشــشــون ...
هــــی رفـــــیـــــق!!!
مـــنــــفـــی در مـــنـــفـــی!!!
نـــمـــیــــشـــه مـــــــثــــــبــــــت!!!
مــیــشـــه کـــثـــافــــت
هــمـــیـــن!!!!!
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بیگزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمیبایست داد
گرگها هرگز گریه نمی کنند
اما گاهی عرصه زندگی
چنان بر آنها تنگ می شود که
بر فراز بلندترین قله ها...
دردناک ترین زوزه ها را می کشند.!!!
براي آن مينويسم كه روزي دلش مهربان بود
مينويسم تابداندكه دل شكستن هنرنيست
نه ديگرنگاهم رابرايش هديه ميكنم
ونه ديگردم ازفاصله هاميزنم
ونه باشعرهايم دلتنگي رافريادميزنم
مينويسم تاشايدنامهرباني هايش راباوركند
تــا لــجن ها هَمه خوشحــال شــوند کــه
کــَـثیف تـــر اَز خوُدشــان هَم هــَست
هیچ وقت، اگه تو رو با کس دیگه ببینم حسودی نمی کنم…!
آخه مامانم یادم داده اسباب بازی هامو بدم به بدبخت بیچاره ها…
به بعضـــیا باید گفت : عزیــزم نصـف آفریقا رو من سیـاه کردم
ذغالتــو بنداز اونور . . .
ميگي مـهم نيست...اماوقتي اسمـشوميشنوي داغ دلـت تازه ميشه!
ميگي مهـم نيست...اماتابهش فكرميكني اشك توي چشـمات جمع ميشه!
ميگي مـهم نيست ...اماتوتـــنهايي همش باهاش حرف ميزني!
ميگي مـهم نيست...امابضي وقتادستت ميره روشـمارش كـه زنگ بزني نزني؟؟؟؟
ميگي مـهم نيسـت...امادلت ميـخوادبازم باهاش حـرف بزني!
ميگي مـهم نيست ...امادلت واسـه صداشووخنده هاش لـك زده!
ميگي مهـم نيست..اماشباتاصـبح خوابت نميبره باخودت ميگــي يعني داره
چـكارميكنه؟؟
ميگي مهـم...اماميدوني چـقدردوســش داري پس نگومـهم نيست
بگومهمه...امانيست!
سپـردی مـن رودست کــــی؟؟؟
به دیوارای ایـن خونه؟؟
مــن وایــن قرص خوابــی که
واســم لالایــی میخونه...
هه یادتــه
مـن تــو مـــــــــا
حالا
تو او شمــا
من هم بســـلامت
بعد از رفتنت
این جــــا یـــک نفـــر
شبـــیه من
به طرز عجیبی زنـــده اســت
نفــــــس نمی کشــــد ،
هـــــوا می خـــورد
راه نمـــی رود ،
جـــــسم یــــدک می کشـــد
آنقدر می ایستد و می ایستد
تا ایستـــاده بمیرد ،
بــــرای تــــویــی که
بدانی تکیه گاهــت هنوز
منتـــظر ایــســـتاده ،
بدان جانشین من روزگاری
پشتت را خالی خواهـــد کرد....
آهای یـ
اگه حس میکنی واسه بقیه قاطی پاـتــی میکنی
واسه مـا هنوزتــاتی تاتــی میکنی
آهای تویی که به توان رسوندمت آره باتوام
یه روزهم میبرمت زیررادیکال به آسونی
گفتم درجریان باشی
می دونی چیه رفیق؟
اگه از زندگی کسی می ری بیرون ، سعی کن کامل بری بیرون
حتی پوست تخمه هاتم جمع کنی با خودت ببری
زجري كه من كشيدم
توحتي فكرش هم نميكردي
چقدردردداشت
انگارعادت كرده اي نه؟؟
به رفتنوودوباره برگشتن وهربارصميمي تردرآغوشم ميگرفتمت
اما
اينبارنبايد مي آمدي
تنهاغرورت را له كرده اي ديگر آن آدم مغرورگذشته نيستي
هه
كارت به جايي رسيده كه
گريه ميكني
اشك ميريزي
قشنگ است گلهايت راميگويم.....بگذارروي سنگ قبرم
دارم از تــو حــرف می زنــم...
امــــا روحــت هم از نوشــــته هــایم خبــر نــدارد...
ایــــرادی نــــدارد یــاد تــو...
به نوشتــــه هــایم رنــگ می دهــد...
شــایــد دیگــری بخــــواند و آرام گیــــرد ذهــــن پریشــــانش…
گفتي اگه يه روزخواستي گريه كني بروزيربارون كه نكنه يه نفراشكاتوببينه بهت بخنده
گفتم اگه بارون نيومدچي؟
گفتي اگه چشمه قشنگ توبباره آسمون گريه اش ميگيره
گفتم يه خواهش ازت دارم اگه چشماي من خواست بباره لطفاتنهام نذار
گفتي به چشم
حالاامروزمن دارم گريه ميكنم اماآسمون نميباره توهم اون دوردوراايستادي وداري بهم ميخندي....
برای یک عاشقانه ی آرام...!!!
که بشینم روی پاهات...!!!
بگذاری گله کنم...!!!
از همه این کابوسهایی
که چشم تورا دور دیده اند...!!!
دلتنگی را بهانه کنم
سرم را پنهان کنم
در گودی گلویت...!!!
تمام ریه ام را پر کنم
از عطر مردانه ات...!!!
خیلـی حــرف اسـت …
کـــه تــــو هـــر روز در گلـــویت
خــــاری کشنـــده احســـــاس کنــی
کســـی کــه
” بـــدانــــی “
حتــــی یک بــار در عمـــرش
بــه خــاطـــــــر تـــو ” بغـــض ” هـــم نکــــرده اسـت
خسته شدم از آدمایی که موقع رفتن میگن :
تو خیلی خوبی ! من لیاقت تو رو ندارم !
بــــــی لیــــــاقــــــت هــــــای عزیــــــــز !
لطفا برای رفتن یهـ ذره خلاقیت به خرج بدین … !
گناهانم رادوست دارم بيشترازكارهای خوبم
ميداني چرا؟
چون آنها بهترين انتخاب هاي من بودنند....
بخاطرتمام آروزو هايي كه درحديك فكرماندند
بخاطرشبهايي كه بااندوه سپري شدند....
بخاطرقلبي كه زيرپاي كساني كه دوستشان داشتيم افتاد...
بخاطرچشماني كه هميشه باراني ماندندبخاطرحرفهايي كه گفته نشد....
وبخاطراحساسي كه ناديده گرفته شد....
يك دقيقه سكوت...........!!
گفت تو را هم میبرم.
با خوشحالی گفتم کجا؟
گفت از یادم...
اين همه خاطره يادگاري.... اين همه ناله و بي قراري.....
حق من اين نبود كه بخواي تو اينجوري رو دلم پا بزاري
من بخاطر تو رسيدن اين همه ناله و زجر كشيدم
اين همه بي وفا گريه كردم.... رفتنت آخرش شد نصيبم
من سزاوار اين غم نبودم تو به آتيش كشيدي وجودم
من به تو بي وفايي نكردم كه تو گفتي ازت سرد سردم
كه تو گفتي نمي خواي و رفتي....
بي وفا من بعد از تو، توبه كردم
نگران من نباش ....حالم خوبه......خوب خوب ....بزرگ شده ام .....آنقدربزرگ شده ام كه دردلتنگي هام گم نشوم....آموخته ام...آموخته ام فاصله لبخندواشك نامش زندگيست...آموخته ام كه ديگربراي نبودنت دلتنگ نشوم....راستي دروغ گفتن راهم خيلي خوب يادگرفته ام....حالم خوبه....خوب خوب
چشمها را بر دریچه ی انتظار پلک نمی زنم.
اشکها در بستر گونه ها سرود دلتنگی سر می دهند.
آن سوی وسعت بارانی دل آفتاب یاد تو جاریست.
ساحل ماسه ای دستانم هنوز از عشق تو نمناک است.
نیلوفران خیس از شرم نگاه شعر شادی زمزمه می کنند.
نبض زمان نفس نفس میزند از حسرت دیدارت .
آغوش سرد دشت روزهاست گرمی عشق تورا منتظراست.
بیا که غروب دیگرازغربتش به تنگ آمده است.
بیا دیگر...
زندگي يك ضيافت است
يك مهماني
وتمامي ما
عزاداران وپاي كوبان اين ضيافتيم و
برخي, ازروزهاي غم انگيز
به بدي يادمي كنند
وتنهالحظاتي سرشارازشادي را
زندگي مينامند
وبرخي,سخت ترين روزهارا
زيباكننده آن ضيافت مي دانند
حتي اگرباچشماني سرريزازاشك
درآن مهماني بنشينند:
ميهماني گريه.....ضيافت اشك ها
روزي ميرسد.....درحسرتم بماني درروزي باراني..
من دراوج و تودرويراني
يه روزي صادقانه صدات كردم
عاشقانه نگات كردم
حالا
آنــــقـدر نـــيـسـتــــي کــــه گــــــــآهـــــــي
فــکـر مــيـکـنـم عـ♥ـشـق رآ نــسـيـه
بــه مـن دآده اي....
بـــــي تـــآبــم!!!
نــــقـد مـــي خــــــــــوآهــمـتــــــــــ♥
خـــــــــــــــدایـــــــــــــــــــــا ....
خـــیـــلـــی هـــا دلـــمــــو شـــکـــســــتــــن
شـب بـیـا بـریـم سراغشون
من نـشـونـت مـیـدم
تـــــو بــبـــخــشــشــون ...
هــــی رفـــــیـــــق!!!
مـــنــــفـــی در مـــنـــفـــی!!!
نـــمـــیــــشـــه مـــــــثــــــبــــــت!!!
مــیــشـــه کـــثـــافــــت
هــمـــیـــن!!!!!
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بیگزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمیبایست داد
گرگها هرگز گریه نمی کنند
اما گاهی عرصه زندگی
چنان بر آنها تنگ می شود که
بر فراز بلندترین قله ها...
دردناک ترین زوزه ها را می کشند.!!!
خیــــــــانت کرده...؟؟؟
شب ها به یادش گریه می کنی؟؟!
ناراحت نباش...
یه روز تو تنها آرزوی زندگیش می شی!!!
این بدترین انتقامــــــــــــه...
چشمهای من خسته است
گاهی اشک...
گاهی انتظار
این سهم چشم های من است...
یـہ جایــی هسـت تو زنــدگے ڪـہ בلت گرفتـہ
ولــی...
مجبورے بخنــدے و شاב باشے !
بهش میگــن " اوج بــدبختــی "
هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی . . . !!!!
دیروز تولدم بود
ولی انگار نبود!!!!
چون کسی یادش نبود!!!!
من اونیم که سایه هم نداشت
دلش رو توی کوچه جا گذاشت
همون که تو دلش غما رو کاشت
غیر از این سکوت چیزی بر نداشت
من اونیم که گریه می کنه
همون که بغض و ول نمی کنه
همون که هیشکی باورش نکرد
اشک و عاشق رو نمی کنه
صدام که سر به آسمون کشید
دلای عاشق و به این جنون کشید
خدا ببخشه اونو که نموند
که قلب سادم و اون به خون کشید
عشق ادعا سرش نشد
آخرش نشد که یاد من بره
آسمون و باورش نشد
کبوترش نشد دوباره بپره
من اونیم که خیره رو دره
خوشیش و میده.قصه می خره
که حالش از همیشه بد تره
دل نمیده و دل نمی بره
کسی که با کسی قدم نزد
تو خونه عکسی غیر غم نزد
سری به قلب عاشقم نزد
اون که رو دلم زخم کم نزد
صدام که سر به آسمون کشید
دلای عاشق و به این جنون کشید
خدا ببخشه اونو که نموند
که قلب سادم و اون به خون کشید
عشق ادعا سرش نشد
آخرش نشد که یاد من بره
آسمون و باورش نشد
کبوترش نشد دوباره بپره
اين تو نيستي که مرا از ياد برده اي
اين منم که به يادم اجازه نميدهم
حتي از نزديکي ذهن تو عبور کند...
صحبت از فراموشي نيست....
صحبت از لياقت است!!!
سر خاک من...!!
اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!!
اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!!
اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!!
اونی که سلام نمیکرد میاد برا خدافظی...!!
عجب روزیه اون روز...!!
حیف كه اون موقع خودم نیستم
خدایــــــــــــاااااااا!!!!!!!
دلــــم معجزه میخــواهد. . .!!!
از آن معجزه هایی که...
به هنگامه ی وقــوعش!!!
خدایا دوستت دارم...
خدایا شکرت ...
میانِ هق هق گریه هـــایِ شوقم
گــــم شود!!!!
ما را از کودکی ....
به جدایی ها عادت دادند،!!!
همان جایی که روی تخته سیاهمان نوشتند :
خوب ها ، بدها !!!!!
اگه مثل من تنهایید...!!!
اگه مثل من بیکارید ...!!!
اگه مثل من مرض دارید ...!!!
یه قرص جوشان بندازید تو تنگ ماهی قرمزا ،
اونا هم براتون هلیکوپتری میزنن ..!!!!!!!
به سلامتی تنهاییم…!
که هروقت بهش خیانت کردم!!!!
باز اومد سراغم!!!!
-کاشکی شعر مرا می خواندی !!!
در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا زندگانی بخشد
چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی
دفتر عمر مرا با وجود تو
شکوهی دیگر
رونقی دیگر هست
آه ...
چه امید عبثی
من چه دارم که تو را در خور ؟!
هیچ !
من چه دارم که سزاوار تو ؟!
هیچ !
تو همه هستی من
تو همه زندگی من هستی
تو چه داری ؟! .... همه چیز
تو چه کم داری ؟! ...هیچ !
بی تو در می یابم
چون چناران کهن
از درون تلخی واریزم
کاهش جان من ، این شعر من است
آرزو می کردم که تو خواننده ی شعرم باشی
راستی .... شعر مرا می خوانی ؟!
باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی
نه .... دریغا ، هرگز
کاشکی شعر مرا می خواندی !!!
358-پدر آسماني
پدرم چشمه جوشان اميدي است كه فرداهايم
با تپش هاي پر از مهر حضورش زيباست
پدرم شعر بلندي است كه ابياتش را
خالق شعر و هنر با سرانگشت خرد جاري ساخت
پدرم شعر خداست
قلبم از سايه ي او شاعر شد
فصل ماتم زده را پرپر كرد
باور عشق شد و قلب مرا باور كرد
پدرم آسمانيست كه بارانش را
بي دريغ بر سرسبزه و خس ميريزد
من خودم مي بينم
بوسه زن بر دستش
عشق صد معجزه مي آويزد
من خودم مي بينم
لابه لاي صفحات غزل كودكيم
حرف ربطيست ...
كه من را با نور
خانه را با لبخند
زندگي را با عشق
مي نشاند با هم
پدرم باران است
پدرم لبخند است
پدرم چون درياست
پدرم شعر خداست
357-خوبــــــــتريـنــــــــــــم
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست
قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست
آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست ...
356-منو ببخش
گل من ! تلخي حرفامو ببخش
كوچكي ها و بدي هامو ببخش
اگه كم تحملم سخت نگير
تو بخند و كودكي هامو ببخش
اگه قلب عاشقم سنگ شده
قلب بيچاره ي تنهامو ببخش
اگه غافل ميشه از تو چشم من
تو قصور سوي چشامو ببخش
تو كه دستات پر مهربونيه
وسعت خالي دستامو ببخش
واسه توصيف تو شعر من كمه
ضعف طبع من و شعرامو ببخش
355- تنهایی یعنی
تنهایی این نیست که کسی کنارت نباشه
یا کسی دوستت نباشه
یا کسی باهات حرف نزنه
یا هیچوقت نخندی
تنهایی یعنی کسی نباشه که بفهمتت
اونموقع بدون که واقعاً تنهایی
354-حرفهاي سكوت
بعضی از آدمها پر از مفهوم هستند
پر از حس های خوبند
پر از حرفهای نگفته اند
چه هستند، هستند
و چه نیستند، هستند
یادشان
خاطرشان
حس های خوبشان
آدمها
بعضی هایشان
سکوتشان هم پر از حرف هست
پر از مرحم به هر زخم است
353-در من جاري باش...
شاید در ظاهر کیلومترها فاصله بین من و توست
اما هر بار دلتنگت می شوم دستانم را که روی قلبم میگذارم
آرام آرام تپیدنت را احساس میکنم؛
چه ساده تمام زندگیم شده ای
و چه زیبا فاصله ها را در هم کوبیده ای و در کنارم هستی.
تا همیشه در من جاری باش ...
351-"سعید بیابانکی"
ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت
بر سینه می فشارمت، اما ندارمت
ای آسمان من که سراسر ستاره ای
تا صبح می شمارمت، اما ندارمت
در عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده می گذارمت، اما ندارمت
می خواهم ای درخت بهشتی ، درخت جان
در باغ دل بکارمت، اما ندارمت
می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل
بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت
349-پسرخاله
آدما نباس دوست پيدا كنن
چون وقتي ميرن
وقتي ديگه نميشه بهشون زنگ بزني
وقتي نميتوني درد و دل كني
يا حتي باهاشون شوخي كني و بخندي
وقتي دلت براش تنگ ميشه و نميتوني ببينيش
همهء دوستت ميشه يك سري عكسا و خاطرات
هي يه چيزي گير ميكنه تو گلوت
اصلاً چرا آدما اين كارو ميكنن؟!
آدما باس هميشه تنها بمونن...!!!
348-دوست داشتن
دوست داشتن به حرف نیست....!!
به وقتیه که برات میذاره،
به ارزشیه که برات قائل میشه،
به دلگرمیه که بهت میده،
وقتی تو توی لحظه لحظه ي زندگیت تنهایی..
این دوست داشتن نیست!!
"دوست داشتن"این نیست
که جاخالی هاشو باتو پر کنه! اینه که بخاطرتو..." جاخالی کنه".!!!
347-" فروغ فرخزاد "
دوست دارمت...
مثل دانه اي كه نور را
مثل مزرعي كه باد را
مثل زورقي كه موج را
يا پرنده اي كه اوج را
دوست دارمت...
346-مادرم
نگاهت ميكنم مادر
كه چشمان تو چون درياست
نگاهت ميكنم مادر
كه عشقت سبز و پابرجاست
نگاهت ميكنم مادر
كه دستانت گل ياس است
نگاهت ميكنم مادر
وجودت باغ احساس است
نگاهت ميكنم مادر
چه عطري در تو مي جوشد
نگاهت ميكنم مادر
كه پاييز از تو مي پوسد
نگاهت ميكنم مادر
به چشمان تو محتاجم
نگاهت ميكنم مادر
نگاهت قبله و تاجم
نگاهت ميكنم مادر
قسم تا زنده مي مانم
نگاهت ميكنم مادر
نگاهت ميكنم مادر
345- شبهاي تاريكم
وقتي تو نيستي
تمام دنيا
پيش چشمم تاريك است
حتي اگر...
خورشيد را به سقف اتاقم بياويزم
حتي اگر...
تمام كرم هاي شب تاب را به ديوار اتاقم بچسبانم
حتي اگر...
تمام فانوس هاي دريايي را در تاقچه اتاقم بگذارم
باز هـــــــــــم
تاريكي.... تاريكي ... تاريكي....
بي تو خوب ميفهمم :
" تاريـــكي " از ريشه ي " تـــــرك " است
344-عطار نيشابوري
بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی
پی میبرد به چیزی جانم ولی نه چیزی
تو آنی و نه آنی یا جانی و نه جانی
341-هواي سرد دلتنگي
اينجا دلــــي تنهــاست ، آنجا را نمي دانم
اينجا آسمان ابريـــست ، آنجا را نمي دانم
اينجا هــوا ســرد است ، آنجا را نمي دانم
اينجا شده است پاييــز ، آنجا را نمي دانم
اينجا چه بي رنگ است ، آنجا را نمي دانم
اينجا دلــي تنــگ است ، آنجا را نمي دانم
اينجا فــقــط يـــــــــادت ، آنجا را نمي دانم
در ســـــينه فريــــــادت ، آنجا را نمي دانم
اينجا فقط انــــــــــــدوه ، آنجا را نمي دانم
اينجا دلــــي تنهــاست ، آنجا را نمي دانم
337-خسته ام
خسته از روزهایی که بی تو شب می شود
و شب هایی که بازهم بی تو می گذرد
تا که طلوع و غروبی دیگر بیایند
وباز هم گذر زمان ها که
بی تو می گذرد!
می گذرد...!
336-دل نوشت
دلبستگي يعني ،ميخواهمت حتي اگر مفيد نباشي
من به خودكار گران قيمت روي ميزم براي امتحانات مهم ، وابسته ام
اما به جعبه آبرنگ بي خاصيتي كه يادگار دوران كودكيم است ، دلبسته ام
من به كتابهاي كتابخانه ام ، وابسته ام اما به كتاب هاي شعري كه يادگار توست ، دلبسته ام
من به آلبوم عكس هاي دوران كودكيم ، وابسته ام اما به عكس هاي تو ، دلبسته ام
من به دست نوشته هاي دفتر خاطراتم ،وابسته ام اما به نوشته هاي تو ،دلبسته ام
من به تپش قلبم ، وابسته ام اما به تپش هاي قلبت ، دلبسته ام
من به نفس كشيدنم ، وابسته ام اما به نفس هايت ، دلبسته ام
من به زندگي ام ، وابسته ام اما به بودنت ، دلبسته ام
وابستگي هايم ، جهان بيرون است و دلبستگي هايم ، جهان درونم....
راستي ❤من و تو ❤ وابسته ايم يا دلبسته؟؟؟
* دختر دريا *
335-نزديكتر باش
مـــن از نزدیــک بـــودن هـــای دور مـــی ترســــم
334-انسان هــــــا و آدم هـــــــا
آدمها زندگی میکنند… انسانها زیبا زندگی میکنند !
آدمها میشنوند !… انسانها گوش میدهند
آدمهامیبینند… انسانها عاشقانه نگاه میکنند !
آدمهادر فکر خودشان هستند…
انسانها به دیگران هم فکر میکنند
آدمهامیخواهند شاد باشند انسانها میخواهند شاد کنند !
آدمها،اسم اشرف مخلوقات را دارند…
انسانها اعمال اشرف مخلوقات را انجام میدهند !
آدمهاانتخاب کردهاند که آدم بمانند…
انسانها تغییر کردن را پذیرفتهاند، تا انسان شدند !
آدمهامیتوانند انسان شوند… انسانها در ابتدا آدم بودند !
آدمها.. انسان ها ...
آدمهاآدماند… انسانها " انسان !
اما ...
آدمهاو انسانها هر دو انتخاب دارند ...
اینکه آدم باشند یا انسان، انتخاب با خودشان است .
نیاز نیست انسان بزرگی باشید،
انسان بودن خود نهایتِ بزرگی ست...
333-عيدانه
اندر دل من مه دل افروز تويي
ياران همه مهربان وليكن، دلسوز تويي
شادند جهانيان به نوروز ،به عيد
ليكن عيد من و نوروز من، امروز تويي
332-هوايت كافيـــست!
جایــے در ایــטּ ڪره ے خاڪے . .
تــو نفـس میڪشـے و مـטּ …
از هــماטּ نفـس هایتـــ ،،، نفـس میڪشم آرام مــی شوم !
تـو بــاش !!!
هـوایـتـــ ! بـراے زنده مانـدنـم ڪافـــے ستـــ
331-دلم هواتو كرده
دلت که براشون تنگ میشه ،
بوی خوبشون تو ذهنت میپیچه
و اونقدر دلت هواشونو میکنه که
دوست داری محکم بغلشون کنی …
330-بهـــترينـــم
بهترینها را نباید دید و حتی لمس کرد ؛
باید آنها را میان قلب خود احساس کرد.
بهترینی...